صبر به (فتح صاد) و (سکون باء) در لغت به معنی «شکیبایی» در نظر گرفته میشود و در اصطلاح، ترک شکایت به غیر خدا از رنج و درد و آلام است، نه به خدا. چنانکه خداوند تعالی ایوب(ع) را به صبری که ورزیده بود، تمجید فرمود: { إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً }[1]؛ پس اگر بنده در رفع خسرانها و ضررها خدای را بخواند، از لحاظ صبر بر او عیب و نقصی نیست.[2]
به دیگر سخن، صبر بازداشتن و منع کردن نفس است؛ با وجود جزع و اضطراب در باطن، از اظهار شکایت و گله با بیگانه و نامحرم، اما شکایت با آشنا و محرم[3] مذموم نیست.[4] پس بنده صابر نه تنها شکوه نمیکند؛ بلکه «شکر» نیز مینماید و با خدای خویش راز و نیاز میکند.[5]
عدهای گفتند که: «صبر نوشیدن جرعههای مرارت است به خرسندی؛ نه به عبوس و ناپسندی. صبر ناقص ترک شکوه است از الم و بلا و صبر کامل استقبال بلا رفتن به کمال رضا».[6]
خواجه نصیرالدین طوسی در باب صبر فرمود: «صبر در لغت حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه و آن منع باطن باشد، از اضطراب و بازداشتن زبان از شکایت و نگاه داشتن اعضاء از حرکات غیر معتاد».[7]
به بیان روشنتر، صبر خودداری از جزع به هنگام رنج و درد و حادثه و بلا است. انسان شکیبا و صبور از امنیّت باطن برخوردار است و زبان شکایت از حضرت حق در حضور خلق ندارد و اعضای او چون چشم و زبان و دست و پا از حرکات غیرعادی مصون است.[8]
صاحب تفسیر کشف الاسرار در بیان لغت صبر چنین میفرماید:
«در لغت عرب حبس است و مصبوره[9] که مصطفی(ص) از خوردن گوشت او نهی کرده است، آن جانور است که در جاهلیّت او را در جایی بیافتند و وی را میزدند، تا مردار گشت؛ هم موقوذه[10] است و هم مصبوره. پس معنی{ الصَّابِرِینَ }؛ آن است که گله و نالش فرو خود گیرند و بیرون ندهند. مفسران در باب { الصَّابِرِینَ } فرمودهاند:
«اَی عَلَی مَا اَمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَائِضِهِ وَ الصَّابِرِینَ عَلَی دِینهِمْ وَ عَلَی مَا أَصَابَهُمْ»؛
یعنی که بر اطاعت فرمان خداوند و به جای آوردن فرائض و دینشان وبه هرچه به ایشان از رنجها و مصیبتها و بیکامیها رسد، شکیبایانند».[11]
برخی عارفان معتقدند که تفاوت لطیفی میان تصبّر و صبر وجود دارد؛ چراکه تصبّر واداشتن نفس بر مکاره مرارات و سختیها است. یعنی کسی که دارای قدرت صبر نیست، با مجاهده نفس و کوشش فراوان و زحمت، خود را به صبر وادارد. حال آنکه صبر حبس نفس است از جزع و خواهشها بدون تکلف و تصنع. بنابراین آدمی باید بکوشد و خود را به صبر وادارد. چراکه صبر ترک شکایت از غیر خداوند میباشد.[12]
و گفتهاند صبر آن است که اگر بنده را بلا رسد، ننالد و رضا آنکه بنده را اگر بلا رسد، ناخوش نگردد؛ دهنده و ستاننده [بلا] خداوند است، تو را در این میان چه کار؟[13]
از جمله نامداران عرصهٔ عرفان، ابوطالب مکّی است که در باب صبر چنین مینگارد: «صبر سختترین چیز بر نفس و ناگوارترین امر بر طبع است. با آلام و کظم و حلم و تواضع و کتم آمیخته و در آن آداب و حسن خلق فراوان است. حبس نفس بر عبادت و شکیبائی بر قناعت و صنع رزّاق از صبر است. در خبر آمده است که همه مردمان زیانکارند؛ مگر اهل حق و شکیبایان. نیز صبر باعث رفع آزار به خلق شود و آن مقام «عادلان» است و باعث تحمل آزار خلق گردد و آن مقام «محسنین» است و از شکیبائیها یکی صبر بر انفاق و اعطای اهل حقوق است و این مقام «منفقین» است».[14]
بنابر نظر پارهای از عرفا صبر انتظار فرج از خداوند متعال است.[15] اما برخی دیگر از بزرگان به مرتبه والاتری از صبر اشاره نموده و فرمودهاند: «الصَّبْرُ أَنْ تَصْبَرَ فِی الصَّبْرِ». یعنی حقیقت صبر آن است که در صبر هم باید صابر بود؛ نه منتظر فرج. چه انتظار فرج، منافی صبر برصبر است.[16] به تعبیری دیگر، صبر آن است که در صبر، صبر کنی؛ یعنی صبر خود نبینی و در بلا صابر باشی و بلا نبینی.[17]
پی نوشت ها:
[1]. ص(38): 44.
[2]. تعریفات: 115.
[3]. منظور ذات باری تعالی است.
[4]. تسنیم المقربین: 208. «اَلصَّبْرُ حَبْسُ النَّفْسْ عَلَی جَزَعٍ کَامِنٍ عَنِ الشَّکْوَی».
[5]. منازل السائرین: 195؛ عرفان الحق: 38.
[6]. عرفان الحق: 37.
[7]. اوصاف الاشراف: 59.
[8]. بحارالأنوار: 68/ 68؛ نهج السعاده: 7/ 283؛ مستدرک سفینة البحار: 6/ 150.
[9]. هر حیوانی و صاحب روحی که آن را محاصره کنند و سپس هدف قرار دهند و بزنند تا به قتل صبر کشته شود، مصبوره گویند.
[10]. کتک زدن شدید که منجر به مرگ گردد.
[11]. کشف الأسرار: 2/ 46.
[12]. شرح اصطلاحات تصوف: 7/ 93-101؛ همچنین ن.ک: راه روشن: 7/ 153.
[13]. شرح اصطلاحات تصوف: 7/ 93.
[14]. قوت القلوب: 1/ 193-196.
[15]. تذکرةالاولیاء: 1/ 265؛ شرح تعرّف: 3/ 114؛ ترجمه رساله قشیریه: 279-280.
[16]. مصباح الهدایه: 382.
[17]. شرح تعرّف: 13؛ ترجمه الحقائق فی محاسن الاخلاق: 291