بهلول و اجرای عدالت
مردی فقیر چشمش به مغازه خوراکپزی افتاد، تکه نانی را بالای بخاری که از سر دیگ بلند میشد، میگرفت و میخورد.
هنگام رفتن صاحب مغازه گفت: تو از بخار دیگ من استفاده کردهای، باید پولش را بدهی.
مردم جمع شدند و مرد از همه جا درمانده، بهلول را دید و او را به قضاوت دعوت کرد.
بهلول به آشپز گفت: این مرد از غذای تو خورده است؟
آشپز گفت: نه ولی از بوی آن استفاده کرده است.
بهلول چند سکه نقره از جیبش در آورد و به زمین انداخت و گفت: ای آشپز صدای پول را تحویل بگیر.
آشپز با تعجب گفت: این چه قسم پول دادن است؟
بهلول گفت: مطابق عدالت است. کسی که بوی غذا را بفروشد در عوض باید صدای پول دریافت کند.
? @ketab_khani