شیخ حسنعلی نخودکی
حسنعلی در خانواده ای دیندار و پرهیزکار پرورش یافت و در این کانون گرم و صمیمی از تعلیمات پدر خود نیز بهره های فراوانی کسب نمود. این پدر شایسته، فرزندش را از هفت سالگی نزد حاج محمدصادق تخت پولادی که دارای نفسی گرم بود، راهی نمود و حاج شیخ حسنعلی نخودکی تا یازده سالگی که استادش وفات یافت، در خدمت او بود. فرزند مرحوم شیخ حسنعلی در این باره می نویسد: «پدرم از همان کودکی زیر نظر حاجی به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا یازده سالگی پیوسته مورد لطف و مرحمت خاص استاد خود بود…»
پس از آن شیخ در زادگاهش اصفهان، مقدمات و ادبیات عرب را فراگرفت و همچنین فقه، اصول، فلسفه و منطق را، و در سال 1304 ﻫ.ق رهسپار نجف گردید و پس از کسب فیض از محضر اساتید آن دیار در سال 1311 ﻫ.ق راهی ایران گردید و در مشهد مقدس اقامت گزید. اقامت ایشان در مشهد، چهار سال بطول انجامید و در سال 1315 ﻫ.ق دوباره به اصفهان و از آنجا راهی نجف اشرف گردید و تا سال 1318 ﻫ.ق در آنجا ماند و سپس در سال 1319 ﻫ.ق به اصفهان و سپس به شیراز سفر نمود و در آنجا بعد از ظهرها به فراگیری کتاب قانون ابوعلی سینا نزد طبیب مشهور عصر، حاج میرزا جعفر طبیب پرداخت و صبح ها نیز در مطب آن طبیب بزرگوار به مداوای مریضان و نسخه نویسی مشغول بود.
رفع مشکل مردم در اولویت!
با این که شیخ حسنعلی را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته اند و بسیاری از علوم را نزد فقها و عرفای بزرگ زمان خود تحصیل نموده بود، اما به دلیل توجه زیاد مردم و بیماران به او، می توان گفت که او خود را وقف خدمت به مردم و مداوای بیمارانشان کرده بود. آیت الله مروارید که از شاگردان ایشان بوده است می گوید:
«هر روز جلوی منزل او و حتی در محل تدریس او؛ بیماران صف می کشیدند و از او دعا می خواستند و آن بزرگ، همیشه با روی خوش با آن ها برخورد می کرد و گاهی برای پیدا کردن نوعی از گیاهان دارویی، به کوه ها و نواحی اطراف مشهد می رفت، ولی با این حال، تا آن جا که فرصت داشت به تدریس و پرورش شاگردان خود می پرداخت؛ اما به دلیل شهرت او در استجابت دعا و مداوای بیماران، از شاگردان و کرسی تدریس او اطلاعات کمی در اختیار می باشد».
شیخ حسنعلی و پدر گرامی اش، خود را وقف خدمت به اهل البیت (ع) و فرزندان آن بزرگواران نموده بودند، به نحوی که از حکایات زندگی آن عالم ربانی فهمیده می شود، به طوری که ایشان نسبت به خدمت به سادات، اهتمام ویژه ای داشته است؛ به ترتیبی که ایشان در آخرین روز عمر خود در وصیت خویش به فرزندش چنین فرمودند:
«بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده ی خدا می شود و به عکس انجام مستحبات، مرتبه او را ترقی می بخشد. بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیدم، به برکت بیداری شب ها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است؛ ولی اصل و روح این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم (ص) است».
سپس فرزندش را به ادای نمازهای یومیه در اول وقت و تلاش در انجام حوایج مردم سفارش کرده و می گوید: «سوم آن که سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در این کار پروا نمایی».
از دست دادن مناصب دنیوی اهمیتی ندارد!
یکی از جلوه های بارز شخصیت عالم فرزانه، زهد و بی اعتنایی وی نسبت به دنیا و مظاهر دنیوی بوده است. وی از مناصب دنیوی دوری می نمود و پیوسته به یاران و دوستان سفارش می کرد که از این مناصب پرهیز کنند و از دست دادن آن را مهم ندانند. او عامل عمده ی سعادت و خوشبختی انسان را تقوی می دانست و می فرمود: «بالتقوی بلغنا ما بلغنا». اگر در این راه تقوی نباشد، ریاضت ها و مجاهدت ها جز خسران، ثمری ندارد و نتیجه ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهد داشت، و ایشان در جواب یکی از دوستانش این گونه می نویسد: «… مادام که چشم بر این متاع بی قدر و این دنیای پست دوخته ای، بدان که معامله تو با زیان همراه و اساس معنویت همچنان تباهی است، و گمان مبر که زیرکانه عمل می کنی؛ پس از این خانه هلاکت، خود را رها کن و روی به سوی خانه ی آخرت نما تا روی تو خرم گردد و دیده ات به سوی پروردگار ناظر و روشن گردد».
بازگشت روح به جان شیخ!؟
شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، سرانجام پس از سال ها خدمت به مردم و کسب مراحل عالی کمال، در هفدهم شعبان سال 1361 ﻫ.ق جهان فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت و جمعیت زیادی از مردم ایران در شهرهای مختلف و به ویژه شهر مشهد مقدس، در فوت او به سوگ نشستند.
وی از جمله مردان بزرگی بود که مقام مرگ اختیاری را کسب کرده بود و دو ماه قبل از رحلتش، اطرافیان و فرزندش را از روز مرگ خویش آگاه نمود و حتی یکبار قبل از تاریخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد؛ اما با توسل به امام علی بن موسی الرضا (ع)، برای انجام برخی وصایا، دوباره حیات ظاهری یافت و چنانچه روایت شده است، ایشان در روزهای آخر عمر، جز سادات، کسی دیگر را بر بالین خود راه نمی داد و سرانجام نیز پیکر پاکش روی دست هزاران نفر از ارادتمندانش تا دِهِ سمرقند تشییع گردید و در آن جا بنابر وصیتش با آب روان غسل داده شد و سپس در صحن عتیق حرم مطهر امام رضا (ع) در ماه شعبان، در کنار ایوان عباسی به خاک سپرده شد.