ریحانه الزهرا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داستان شب

08 خرداد 1397 توسط ریحانه

 ↫در سال 1369 زلزله وحشتناکی در رودبار و منجیل آمد. در روستایی مردی در زیر آوار مانده بود. که بعد از 5 روز گرسنگی و تشنگی به طرز معجزه‌آسایی نجات یافت.
? ↫وقتی از او پرسیدند چطور امید خود را از دست نداد و زنده مانده؟

گفت: «من با آنکه زیر آوار بودم بعد از مدتی تلاش و تقلی دیدم صدای مرا کسی نمی‌شنود. سعی کردم اندک انرژی مانده‌ام را با صدا و داد از دست ندهم.»
? ↫صبر کردم و منتظر شدم. از دور دست صدای کلنگ می‌شنیدم که کسی آوار را برمی‌دارد. یقین کردم همان روز، همان مردِ کلنگ به دست، سمت خانه‌ی من هم خواهد آمد. هر لحظه به امید صدای کلنگ زنده بودم و روحیه‌ام را از دست ندادم تا که به فضل خدا مرا هم یافتند و نجات دادند.
? ↫در کوره‌راه مشکلات نیز هر چند مشکلات در همان لحظه حل نمی‌شوند، ولی بدانیم که صدای کلنگ امید به خدا همیشه هست اگر آن را بشنویم، هرگز از زندگی ناامید نخواهیم شد. شاید کسان دیگری که در زیر آوار بودند اگر به صدای آن کلنگ گوش کرده و امید می‌بستند، آن‌ها هم زنده مانده و از دنیا نرفته بودند.

?: @resale_hamrah

─═इई ???ईइ═─

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: تمثیل لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

ریحانه الزهرا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اقتصاد مقاومتی
  • بارداری
  • تمثیل
  • خانواده
  • سخن عالمان
  • شبهه
  • شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • عمومی
  • قرانی
  • مناسبتی
  • مناسبتی
  • مهدویت
  • مهدویت حدیث
  • نهج البلاغه
  • پژوهش یار
    • فراخوان
    • مطالعه
    • معرفی سایت
    • معرفی محقق
    • معرفی نرم افزار
    • معرفی کتاب
    • مقاله نویسی
      • ارجاع دهی
      • انتخاب عنوان و موضوع مقاله
      • فهرست منابع
      • مقدمه
      • چکیده
      • کلیدواژه
  • گل و گیاه

Random photo

چشم به راه
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس