راز حیات
بر فرض صحت این فرضیه ها چالشی در باور به آفریننده به وجود نمیآید. عقل انسان است که در بررسی پدیده های طبیعی بین فرضیه تصادف و طراحی آفریننده قضاوت می کند.
خداناباوران در صدد توجیه نظم هستی بر اساس تصادف اند. این افراد مقوله حیات جانداران را نیز بر همین اساس توجیه می کنند.
توضیح مطلب: همه جانداران سلول دارند و سلول هسته دارد و هسته نیز مولکولی با نام «DNA» دارد. «DNA» عامل تغییر در جانداران است، به این صورت که تنها چهار نوع مولکول «ATCG» را در خود نگهداری می کند و تفاوت موجودات از تفاوت در ترکیب این مولکول ها پدید میآید. هر دسته از ترکیب مولکولی حاصل از این ترکیب ها «ژن» نامیده می شود. موقع به وجود آمدن نسل بعدی تعدادی از این مولکول ها به طور تصادفی جابجا می شوند. به این جابجایی مولکولی «جهش ژنی» گفته می شود که بر اثر آن خصوصیات جانداران تغییر می کند. اینجاست که طبیعت دخالت می کند و مانند یک موجود بینا و هوشمند این تغییرات را کنترل می کند. به این دخالت طبیعت «انتخاب طبیعی» گفته می شود. طبیعت در انتخاب طبیعی سلول یا جاندار نامطلوب را از بین می برد و اگر مطلوب باشند اجازه می دهد که بمانند و به نسل های بعد منتقل می شوند. انتخاب طبیعی به مرور زمان باعث تکامل انواع موجودات می شود که به آن «فرگشت» گفته می شود.
بررسی
پاسخ کوتاه: جهش های ژنی، انتخاب طبیعی، تکامل و فرگشت و … این ها واژه هایی است که خداناباوران برای رد وجود آفریننده بدان چنگ می زنند. بر فرض صحت این فرضیه ها چالشی در باور به آفریننده به وجود نمیآید. عقل انسان است که در بررسی پدیده های طبیعی بین فرضیه تصادف و طراحی آفریننده قضاوت می کند. یعنی احتمال وجود طراح را بسیار قوی تر از نبود آن می داند.
پاسخ تفصیلی
در رابطه با این تحلیل به چند نکته توجه نمایید:
1. اکنون به درست بودن یا درست نبودن این فرضیه از نظر زیست شناسی کاری نداریم. بر فرض درست بودن این فرضیه، سوال اساسی این است که از کجای آن، نفی طراح و آفریننده حیات به دست میآید؟ آیا شناخت علل و عوامل طبیعی یک پدیده، طراح و ناظم آن را نفی می کند؟ شاید ترکیب بین اعضای «DNA» توسط موجودی دیگر و صاحب عقل و هوش و درایت انجام شود؟
2. کشف علل و اسباب طبیعی پدیده ها نسبت به هر کدام از دیدگاه تصادف یا طراحی ناظم ساکت است. اینجا باید از محاسبات عقلایی کمک گرفت تا معلوم شود کدام یک ارزش علمی دارند و کدام یک فاقد ارزش علمی اند. ما در پست قبلی نشان دادیم فرضیه تصادف از نظر ارزش علمی قریب به صفر است- حتی به اعتراف طرفداران تصادف- چون احتمال تصادف کمتر از یک در میلیاردها میلیارد احتمال است و احتمال طراحی پیشین میلیارها میلیارد منهای یک در میلیاردها میلیارد است. انسان ها در هیچ علمی به چنین احتمال ناچیزی اعتنا نمی کنند.
3. برای محک زدن عقل بشری در توجه به احتمالات، از مصنوعات بشری کمک می گیریم. اگر کسی ادعا کند یک دستگاه کامپیوتر کاملاً تصادفی و از کنار هم قرار گرفتن اجزاء و قطعاتی که بر اثر طوفان از دل دریا به ساحل ریخته شده است، به وجود آمده است، هیچ انسان عاقلی آن را تأیید نمی کند- حتی اگر سازندهی آن یا مراحل ساختن آن را ندیده باشد- و اصرار و آوردن شواهد بر این ادعا نیز فایده ای ندارد. دلیل این انکار این است که عقل انسان به طور فطری و ارتکازی پدیدآمدن نظم هدفدار را از تصادف غیر ممکن می داند. این یک قاعده کلی است و اختصاص به مصنوعات بشری ندارد، بلکه هر نظم هدفداری را شامل می شود. بی شک نظم هدفدار در طبیعت بسیار بیش از مصنوعات بشری است، زیرا همه قوانین به کار رفته در مصنوعات بشری برای انسان شناخته شده است، بر خلاف طبیعت که تا کنون مجهولات بشر نسبت به آن بیش از معلوماتش است.
4. نکته آخر این که این فرضیه از جهش های ژنی و تکامل موجودات و … سخن می گوید، ولی نکته اصلی را مغفول می گذارد و قادر به حل آن نیست؛ و آن این که چگونه حیات که به معنی بهره مندی از هوش و ادراک و شعور است از اجسام کر و کور و فاقد شعور و ادراک پدید آمده است؟ شروع حیات از نوعی حیات ابتدایی و ساده در جاندار تک سلولی پاسخ این سؤال نیست. همین سؤال دربارة همان حیات ابتدایی نیز مطرح می شود.
منبع سایت رهروان ولایت