سکاکی
(سراج الدين سكاكي ) از علماي اسلام بوده و در عصر خوارزمشاهيان مي زيسته و از مردم خوارزم بوده است .
سكاكي نخست مردي آهنگر بود . روزي صندوقچه اي بسيار كوچك و ظريف از آهن ساخت كه در ساختن آن رنج بسيار كشيد . آن را به رسم تحفه براي سلطان وقت آهن ساخت كه در ساختن آن رنج بسيار كشيد آن را به رسم تحفه براي سلطان وقت برد . سلطان و اطرافيان به دقت به صندوقچه تماشا كردند و او را تحسين نمودند .
در آن وقت كه منتظر نتيجه بود مرد دانشمندي وارد شد و همه او را تعظيم كردند و دو زانو پيش روي وي نشستند . سكاكي تحت تاءثير قرار گرفت و گفت : او كيست ؟ گفتند : او يكي از علماء است
از كار خود متاءسف شد و پي تحصيل علم شتافت . سي سال از عمرش گذشته بود ، كه به مدرسه رفت و به مدرس گفت : مي خواهم تحصيل علم كنم . مدرس گفت : با اين سن و سال فكر نمي كنم به جائي برسي ، بيهوده عمرت را تلف مكن .
ولي او با اصرار مشغول تحصيل شد . اما به قدري حافظه و استعدادش ضعيف بود كه استاد به او گفت : آن مساءله فقهي را حفظ كن (پوست سگ با دباغي پاك مي شود) بارها آن را خواند و فردا در نزد استاد چنين گفت : (سگ گفت : پوست استاد با دباغي پاك مي شود ! ) استاد و شاگردان همه خنديدند و او را به باد مسخره گرفتند .
اما تا ده سال تحصيل علم نتيجه اي برايش نداشت و دلتنگ شد و رو به كوه و صحرا نهاد به جائي رسيد كه قطره هاي آب از بلندي بروي تخته سنگي مي چكيد و بر اثر ريزش مداوم خود ، سوراخي در دل سنگ پديد آورده بود .
مدتي با دقت نگاه كرد ، سپس با خود گفت : دل تو از اين سنگ ، سخت تر نيست ، اگر استقامت داشته باشي سرانجام موفق خواهي شد . اين بگفت و به مدرسه بازگشت و از چهل سالگي با جديت و حوصله و صبر مشغول تحصيل شد تا به جائي رسيد كه دانشمندان عصر وي در علوم عربي و فنون ادبي با ديده اعجاب مي نگريستند .
كتابي به نام مفتاح العلوم مشتمل بر دوازده علم از علوم عربي نوشت كه از شاهكارهاي بزرگ علمي و ادبي به شمار مي رود .
?داستانهاي ما 3/45