زدن به تخته ؛ نه
“زدن به تخته” خرافه مرسوم انگلیس است که به عقیده آنها لمس کردن و ضربه زدن به چوب موجب خوش شانسی میشود و با این کار افراد از شگون بد در امان میماند.
@tollabolkarimeh ?
“زدن به تخته” خرافه مرسوم انگلیس است که به عقیده آنها لمس کردن و ضربه زدن به چوب موجب خوش شانسی میشود و با این کار افراد از شگون بد در امان میماند.
@tollabolkarimeh ?
مادی انگاری و همه چیز را به بعد مادی فروکاستن پیشینهای دیرینه دارد، اما در دوران معاصر نیز با رنگ و لعابی جدید رخ نموده است. انسان موجودی ناشناخته است.[1] دربارهی انسان و ساحتهای وجودی وی نیز قرنهاست بحث و جدال است. آیا انسان همین ساحت جسمی (تن و بدن) است و یا اینکه ساحتهای دیگری هم دارد؟ برخی ساحت ذهن را و برخی افزون بر آن، ساحت نفس را و در نهایت، برخی، بعد روحی را هم افزودهاند. فیزیکالیسم بر آن است که انسان، تنها بعد جسمانی دارد.
فیزیکالیسم بر این باور است که انسان تنها دارای بعد جسمانی است. «نظریه این همانی در مقابل دوگانه انگاری است و معتقد است ذهن موجودی جدا و متمایز از مغز نیست؛ به عبارت ساده تر، ذهن با مغز زنده یکی است و رویدادهای ذهنی همان رویدادهای مغزی اند. جوهرها یا رویدادهای شبح وار و غیرمادی که ذهن های ما را تشکیل میدهند وجود ندارند. هر چیزی از جمله آگاهی و افکار خود شما، صرفا مادی یا فیزیکی است. بدین ترتیب این نظریه نمونه ای از فیزیکالیسم یا مادی انگاری است.»[2]. فیزیکالیسم در برابر این انتقاد که: اگر انسان تنها جسم است؛ پس حالات ذهنی چون: آگاهی، شادی، درد و … چیستند؟ می گوید که بین حالات ذهنی و جسمی، اینهمانی برقرار است و آنچه حالات ذهنی نامیده می شود؛ به طور نمونه: درد، در حقیقت، تحریک نرونهای عصبی است و تحلیلی عصب شناختی و کاملا فیزیکال دارد.
به این پاسخ چنین میتوان اشکال کرد که اگر حالات ذهنی، همان حالات جسمی است؛ یعنی a=b است؛ پس همیشه و همه جا بایستی به جای هر یک بتوان دیگری را گذارد و در نتیجه a و b در هر صورت یکیاند؛ اما در عمل چنین نیست؛ زیرا گاه کسی از بعد جسمی دچار آسیب و زخم است؛ ولی درد ندارد و گاه کسی درد دارد؛ در حالیکه زخمی نیست و یا هیچگونه آسیب جسمی ندارد. اگر بین حالات جسمی (مغزی) و ذهنی این همانی در کار باشد، بایستی هر جایی که کسی درد دارد؛ تحریک نسوج مغزی باشد و هر جا که جسم دچار آسیب شده باشد و تحریک نسوج رخ داده باشد، بایستی درد هم حاضر باشد که چنین نیست[3].
__________________________________________________
پینوشت
[1]. آلکسی کارل (به فرانسوی: Alexis Carrel) کتابی به همین عنوان دارد.
[2]. درآمدی به فلسفه ی ذهن، ص 118 به نقل از: http://www.pasaaghli.com/2physicalism.htm.
[3]. فصلنامه علمی - پژوهشی اندیشه نوین دینی، س 10، پاییز 93، ش 38 به نقل از http://www.ensani.ir/storage/Files/20150927181941-9445-125.pdf
تحقیقات علمی پی به آسیبهای مخرب مشروبات الکلی بردهاند، که این نکته میتواند حقانیت اسلام را نسبت به دیگر ادیان مشخص کند.
مصرف مشروبات در دین مبین اسلام حرام است، به گونهای که در روایات متعددی از ائمه معصومین(علیهمالسلام) به این نکته اشاره شده است [1] و این موضوع در شرائطی است که برخی از ادیان مانند مسیحیت ــ به دروغ ــ شراب را معجزه حضرت مسیح(سلاماللهعلیه) میدانند و این در حالی است که علم امروز به مضرات شراب آگاهی پیدا کرده است و این نکته بازگو کننده حقانیت دین اسلام است.
در نوشتاری دیگر به برخی از مضرات شراب اشاره کردیم [2] و در ادامه تلاش میکنیم به برخی از آسیبهای دیگر آن اشاره کنیم:
الف) تأثیرات الکل بر مغز:
الکل عملکرد مغز را کند میسازد و یکی از انتقالدهندههای عصبی مغز به نام گلوتامیت (glutamate) را مهار میکند که به نوبه خود، فعالیت در قسمتهایی از مغز را کند میسازد. مهار شدن گلوتامیت در مغز، توانایی یادگیری ارگانیزم را مختل و بر مراکز مغزی بالاتر تأثیر میگذارد و قضاوت و سایر فرآیندهای منطقی را مختل کرده و کنترل شخص را کاهش میدهد.
ب) تأثیرات جسمانی مصرف الکل مزمن:
1. هر بافت و عضوی از بدن در اثر مصرف طولانیمدت الکل تأثیر میگیرند. الکل بهطور مستقیم با سوء تغذیه مرتبط است که به وسیله نقص در جذب غذا و ویتامینها ایجاد میشود. افراد مبتلا به مصرف شدید الکل، نقصی از کمبود ویتامینهای «ب کمپلکس» دارند که میتواند سبب سندرم فراموشی شود.[3]
2. استفاده طولانیمدت از الکل همراه با کاهش جذب پروتئین است و منجر به سیروز کبدی(Cirrhosis of liver) میشود. در این بیماری بعضی از سلولهای کبد با چربی و پروتئین پوشانده میشوند و عملکردشان به تعویق میافتد و بعضی از سلولهای آن میمیرند.
3. الکل همچنین سبب کاهش تأثیرات سیستم ایمنی بدن میشود و نتیجه حاصله شامل کاهش مقاومت یا افزایش ابتلاء به بیماریهای بدن در مقابل عفونتها و سرطانها است.
4. مصرف سنگین الکل در طی حاملگی، منجر به وضعیتی شناخته شده میشود که سبب عقبماندگی ذهنی جنین میشود. این بیماری به نشانگان الکل جنینی(Fetal alcohol syndrome) مشهور است.[4]
ج) طول عمر انسان:
دانشمندان در آمریکایی در سال 98 رسما اعلام کردهاند که مصرف زیاد الکل به طور متوسط حدود 10 سال از طول عمر انسان میکاهد، ولی طی تحقیقات جدیدتر که در سال 2001 منتشر گردید، تداوم مصرف مشروبات الکلی، حدود 15 سال از عمر انسان را کوتاه میکند.[5]
__________________________________________________________
پینوشت
[1]. http://welayatnet.com/node/130035
[2]. آثار شراب خوری بر اساس تحقیقات بین المللی
[3]. سندرم فراموشی، زیان جدی به حافظه در مورد یادآوری حوادث گذشته و حال میرساند.
[4]. دیویسون، جرالد و نیل، جان؛ آسیبشناسی روانی، ترجمه عبدالله مفاخری و صادق شکیبا، تهران، به آوران، 1387، چاپ اول، ج 2، ص 118
[5]. اثرات مشروبات الکلی از دیدگاه دانش پزشکی و دانشمندان غرب، علی اصغر اکبری، پیمان غدیر، ص42.
يكی از دلائلی كه علمای اهل سنت برای اثبات حُسن روابط ميان اهل بيت(عليهمالسلام) و خلفای سهگانه استدلال میكنند و با استفاده از آن موضع شيعيان در برابر خلفا را مورد انتقاد قرار میدهند، روايتی است که از قول امام جعفر صادق(عليهالسلام) نقل میكنند: «ابوبکر دو بار مرا به دنیا آورده است». ما به صورت مختصر سند و دلالت این حدیث را مورد بررسی قرار میدهیم.
اين روايت را هيچ يك از علمای شيعه نقل نكردهاند، تنها مرحوم ابو الفتح اربلی در كتاب كشف الغمه آن را از عبد العزيز بن اخضر جنابذی كه سنّی حنفی است نقل كرده است.
حافظ عبدالعزيز جنابذی گفته است: «ابو عبدالله جعفر بن محمد(علیهالسلام) مادرش امّ فروه از طرفی دختر قاسم بن محمد بن ابوبكر صدّیق است و از طرف ديگر مادرش اسماء، دختر عبدالرحمن بن ابوبكر صدّیق است و به همین خاطر امام صادق(عليهالسلام) فرموده: «ابوبكر دو بار مرا به دنيا آورده يعنی از دو طرف نسب من به ابوبكر میرسد».[1]
اولاً: عبدالعزيز جنابذی متوفای 611 ق میباشد که روایت را به صورت مرسل از امام صادق(عليهالسلام) نقل کرده است و روايت مرسل ارزشی برای استدلال ندارد.
ثانياً: اين شخص سنّی مذهب است؛ چنانچه ذهبی در سير اعلام النبلاء درباره وی مینويسد: «جنابذی امام، عالم، محدث، حافظ،… ثقه، فهیم، خیر و… میباشد».[2]
بهترين شاهد بر سنی بودن اين شخص، استفاده از كلمه «صدّيق» برای ابوبكر است؛ در حالی كه همه شيعيان میدانند كه اين لقب از القاب اختصاصی اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بوده است. از اين رو، اين روايت از نظر شيعيان ارزشی ندارد. و معنی ندارد كه بر اساس روايتی كه شيعه قبول ندارد، عليه آنها استدلال شود.
مناقشه در دلالت روايت:
شهيد نور الله تستری در جواب اين مطلب مینويسد: «بر فرض روایت صحیح باشد، اينكه آن حضرت فرموده: “ابوبكر مرا دو بار به دنيا آورده” واقع را بيان میكند نه اينكه افتخار كند، زيرا پيش از اين گفتيم كه قبيله ابوبكر، پستترين قبيله قريش بوده است؛ و ابوسفيان هم به اين مطلب تصريح كرده است. و نيز امیرالمؤمنین(عليه السلام) در شأن محمد بن أبی بكر فرموده: «او فرزندی نجيب از خانوادهای بد است» كه اين سخنان پستی قبيله ابوبكر را اثبات میكند. بنابراين جايی برای افتخار باقی نمیماند».[3]
با مراجعه به سيره آن حضرت میبينيم كه بالاترين افتخار برای آن حضرت، قبول ولايت و امامت جدّش اميرالمؤمنين(عليهالسلام) است، نه ولادت از او. امام صادق(عليهالسلام) میفرمايد: «ولايت علی بن أبی طالب(عليهالسلام) برای من محبوبتر از ولادتم از طریق اوست؛ چرا كه قبول ولايت او برای من واجب، و فرزند او بودن امتياز است».[4] همچنين آن حضرت فرمود:
«ولايت پدرانم برای من، دوستداشتنیتر از جانم میباشد؛ زیرا ولايت آنها برای من فايده دارد؛ حتی اگر نسبتی با آنها نداشته باشم؛ ولی نسبت با آنها زمانی كه ولايت آنها را نداشته باشم، برايم سودی ندارد».[5] حال چگونه ممكن است كه نسبت امام صادق(عليهالسلام) با اميرالمؤمنين(عليهالسلام) افتخار نباشد؛ ولی نسبت با ابوبكر مایه افتخار باشد؟
از طرفی آیا امکان دارد امام صادق(عليهالسلام) با سيره و روش جدش اميرالمؤمنين و مادرش فاطمه(عليهماالسلام) مخالفت کند؛ در صورتی كه آن دو بزرگوار در تمام عمرشان لحظهای با ابوبكر بيعت نكردند و خلافت او را به رسميت نشناختند؛ بخاری در صحيح خود(معتبرترین كتاب اهل سنت) مینويسد: «فاطمه دختر رسول خدا(صلیاللهعليهوسلم) در حال خشم و غضب، ابوبكر را ترك نموده و بر او همچنان غضبناك ماند تا وفات کرد».[6] از طرفی هم غضب فاطمه(علیهاالسلام)، غضب رسول خدا(صلیاللهعليهوسلم) است . چنانچه بخاری نوشته است: « أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِي ».[7]
حال چگونه میشود كه حضرت صديقه طاهره(علیهاالسلام) از ابوبكر غضبناك باشد، ولی فرزندش امام صادق(عليهالسلام) به انتساب به او افتخار نمايد؟
امیرالمؤمنین(عليهالسلام) هم معتقد بود ابوبکر خائن و کذّاب و حیلهگر و… میباشد؛ مسلم در صحيح خود مینويسد: «(عمر می گوید) زمانی كه رسول خدا(صلیاللهعليهوسلم) از دنيا رفت، ابوبكر گفت من جانشين رسول خدا(صلیاللهعليهوسلم) هستم، شما دو نفر آمديد و (تو ای عباس) ميراث پسر برادرت(پيامبر) را طلب كردی و اين(علی) ميراث همسرش از پدرش را طلب میكرد. ابوبكر گفت كه رسول خدا(صلیاللهعليهوسلم) فرموده است: “ما ارث به جای نمیگذاريم، هر آنچه از ما باقی میماند صدقه است” شما دو نفر ابوبكر را دروغگو، گناهكار، پيمانشكن و خائن میدانستيد».[8] بنابراین ممکن نیست امیرالمؤمنین(عليهالسلام) فردی را خائن و دروغگو بداند ولی فرزندش، به او افتخار كند.
لذا همانطور که ذکر شد بر فرص صدور این فرمایش، امام در صدد بیان یک واقعیت و اشاره به نسب مادری خویش بوده است و نه بیشتر.
_________________________
پی نوشت
[1]. « وقال الحافظ عبد العزيز بن الأخضر الجنابذى رحمه الله أبو عبد الله جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن أبى طالب عليهم السلام الصادق وأمه أم فروة واسمها قريبة بنت القاسم بن محمد بن أبى بكر الصديق رضى الله عنه وأمها أسماء بنت عبد الرحمن بن أبى بكر الصديق ولذلك قال جعفر عليه السلام ولقد ولدنى أبو بكر مرتين »؛ كشف الغمة، اربلی، على بن عيسى، دار الاضواء، بيروت، ج2، ص374. متن کتاب.
[2]. سير أعلام النبلاء، ذهبی، دار الحديث، قاهره، 1427ق، ج16، ص72. متن کتاب.
[3]. صوارم المهرقه، شوشترى، قاضى نورالله، چاپخانه نهضت، تهران، ص242. متن کتاب.
[4]. بحار الأنوار، مجلسی، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق، ج39، ص299. متن کتاب.
[5]. مشكاة الأنوار، طبرسی، ج1، ص575. متن کتاب.
[6]. صحيح، بخاری، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422هـ، ج4، ص79. متن کتاب.
[7]. همان، ج5، ص29. متن کتاب.
[8]. صحيح، مسلم نيشابوری، دار إحياء التراث العربی، بيروت،ج3، ص1377. متن کتاب.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
? اَعْظَمُ الْعِبادَةِ اَجْراً اَخْفاها ?
پاداشِ عبادتى بزرگتر است كه مخفی تر باشد
?﴿بحارالأنوار، ج ۷۰، ص ۲۵۱﴾
┈••••✾••••┈
⁉️سوالات مربوط به بحث ریاء⁉️
? ۳- آیا با این خطرات و آثار ویرانگر ریاء، اگر انسان اعمالش را مخفیانه انجام دهد بهتر نیست؟
?جواب
بطور کلی نمی شود گفت که انسان، همه اعمال را باید مخفیانه انجام دهد تا مرتکب ریاء نشود بلکه بهترین راه این است که حقیقت اخلاص را در خودش تقویت کند تا انجام دادن اعمال در جلوت و آشکارا و خلوت و مخفیانه برایش فرق نکند؛ برای بعضی از اعمال سفارش شده است که هر چقدر پنهانی و مخفی باشد بهتر است مانند صدقات و نوافل مستحبی، مخصوصا نماز شب و راز و نیاز با خداوند متعال و همچنین سفارش شده است که انسان بعضی از اعمال را آشکارا انجام دهد. ??
✍ در پنج آیه از قرآن مجید، تشویق شده است به انفاق « سِرّاً وَعَلانِیَةً » یعنى بخشش در پنهان و آشکار یا « سِرّاً وَ جَهْراً » که همان معنا را مى دهد. اصولاً قسمتى از عبادات اسلامى به طور آشکار انجام مى شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حجّ و تشییع جنازه و جهاد و بعضی فعالیت های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و امثال آن؛ درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهى باشد ولى اگر انسان گرفتار وسوسه شود و همه این اعمال را ترک کند ضایعه بزرگى است و دچار ضرر دنیوی و اخروی خواهد شد اگر چه بهتر و برتر این است که بعضی از اعمال را در خفا انجام دهد و به کسی هم نگوید تا روحیه اخلاص تقویت گردد.
✍ در روایات وارد شده است که صدقه پنهانی خیلی خوب است و موجب دفع غضب الهی می شود و هکذا به نمازهای مستحبی و دعاها و راز و نیازهای مخفیانه مخصوصاً شبانه خیلی تاکید شده است.
? دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
?نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند
?در دل شب خیز و ریز قطره اشکی ز چشم
? که دوست دارم کند گریه گنه کار ما
✅ آیت الله علی مؤمنی ارموی
۱۰ اردیهشت ۱۳۹۷
پايگاه اطلاع رساني هيئات مذهبي
هفته_مجلس
❌?شنیدم
❌?گفتند
❌?می گویند.
⚡«مواظب باشیم براساس این چیزها مطلبی رو ارائه ندهیم.
مخصوصا تو فضای مجازی چون فردا در روز قیامت باید پاسخگو الله متعال باشیم».
✅الله متعال در قرآن میفرماید:
« چیزی را که بدان علم نداری دنبال نکن زیرا گوش و چشم و قلب ،همه مورد پرسش واقع خواهند شد».
(اسراء 35)
ghoranekarim20@
مدت زیادی از سخنان هتاکانه سید حسین شیرازی فرزند سید صادق شیرازی نسبت به ولایت فقیه و دفاع مقدس نمی گذرد. او صراحتاٌ ولایت فقیه را همان« انا ربکم الاعلی » دانست و ولی فقیه عادل جامع الشرائط را با فرعون، مقایسه کرد.
به خاطراهمیت داشتن این دو موضوع، تصمیم گرفتم خیلی مختصر، ادعاهای بهت آور این شخص را پاسخ دهم.
اما ولایت فقیه:
مشروعیت ولایت فقیه، مورد اتفاق همه ی فقها و علمای شیعه ست، اما چون ایشان، شیخ انصاری را ضد ولایت فقیه خوانده است، تنها کلام شیخ انصاری را در کتاب القضاء، که متأخر از کتاب مکاسب ایشان است ذکر می کنم:
«إنّ تعلیل الإمام علیه السلام وجوب الرضا بحکومته فی الخصومات، بجعله حاکما علی الإطلاق و حجة کذلک، یدلّ علی أنّ حکمه فی الخصومات و الوقائع، من فروع حکومته المطلقة و حجیّته العامّة، فلایختص بصورة التخاصم»[1]
ایشان در توضیح روایت مقبوله عمر بن حنظله می فرماید:
اینکه امام علیه السلام، علت وجوب رضایت و تسلیم بودن در برابر حکم کردن فقیه را، حاکم علی الاطلاق بودن فقیه و همچنین حجت بودن او قرار داده است، دلالت می کند بر اینکه حکم کردن فقیه در خصومت ها و نزاع های شخصی، از فروعات حکومت مطلقه و عمومیت داشتن حجیت او هست، لذا حکومت فقیه، اختصاص به رفع خصومت ها و نزاع های شخصی ندارد.
لذا نه تنها شیخ انصاری ولایت فقیه را تأیید می کند، بلکه بر ولایت مطلقه داشتن فقیه، تصریح می کند.
اما دفاع مقدس:
در کدام یک از آموزه های اسلامی و در کجای قرآن کریم و روایات ما، دفاع ازجان و مال و ناموس و عِرض امت اسلام، در برابرتجاوز و زیاده خواهی های کشورهای مستکبر، مورد نهی قرار گرفته است ؟ شما که خود را سینه چاک امام حسین و پیرو فرهنگ حسینی میدانید؛ شعار حضرت «هَیهاتَ مِنَّا الذّلة» بود یا تسلیم شدن در برابر زورگویی ها و تجاوز دشمن؟
ای کاش به جای اینکه قمه زنی را مقدّس ترین مقدّسات بخوانید، در حالی که هیچ کدام از مراجع حتی به استحباب آن فتوا نداده است، ذره ای با معارف قرآنی آشنا بودید، آنجا که خدای متعال می فرماید:
« أٌذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ»[2]
«به كسانى كه همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفتهاند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است والبتّه خداوند بر يارى آنان قادر است»
و ای کاش به جای تعریف و تمجید کردن بستگانتان از ملکه الیزابت انگلستان، سکوت کر کننده تان را در برابر کشتار فجیع و بی رحمانه کودکان و زنان شیعه در یمن می شکستید.
پینوشت:
1. کتاب القضاء و الشهادات، ص49
2.سوره حج ،39
استاد انصاریان: کسی که در شدائد و سختیها به “صبر و شکیبایی” تکیه کند به فرجام شیرین ظفر خواهد رسید.
امام جواد(ع) می فرمایند: (تَوَسَّدِ الصَّبْرَ) در زندگی، صبر را تكيه گاه خود قرار بده.
منبع : پایگاه عرفان
در هر عبادتی قدم اول ایجاد عطش در روح نسبت به آن عبادت است.
اگر ادای نماز در اول وقت برای ما سخت است فکر کردن به آن و ایجاد علاقه به آن که سخت نیست؟؟
فکر کن که چقدر دوست دارم نمازم را اول وقت و در احسن وجه بخوانم
و این را برای خودت روی کاغذی بنویس
توی ذهنت مدام بهش فکر کن
و هر روز با خودت مرور کن
بعد از مدتی خودبخود در اول وقت برای نماز حاضر خواهی شد
بعد از آن کم کم برای حضور قلب نیز همین روش را اجرا کن.
دین اسلام، فارغ از هر رنگ و نژادی، تلاش دارد انسانها را به سوی کمال هدایت کند، در این میان برخی از مخالفان اسلام، با تمسک به یک روایت از کتب اهل تسنن تلاش کردهاند دین اسلام را دینی نژادپرستانه معرفی کنند، که در ادامه به بررسی سند و محتوای این حدیث میپردازیم.
از ابودرداء از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «هنگامی که خداوند آدم را خلق کرد، به کتف راست او زد؛ پس فرزندان سفید پوستی را خارج کرد که همانند ذر (ذرههایی که با تابیدن آفتاب، نورانی میشود و قابل دیدن است). و به کتف چپ او زد؛ پس فرزندان سیاه پوستی را خارج کرد که همانند خاکستر بودند. به کسانی در سمت راست بودند، فرمود: بروید به بهشت، هیچ مشکلی نیست. و به کسانی که در سمت چپ بودند، گفت: به سوی جهنم بروید، هیچ مشکلی نیست.»[1]
قبل از بررسی این روایت لازم است به این نکته اشاره کنم که این روایت تنها در کتب اهل تسنن نقل شده است، و در کتابهای حدیثی شیعه، اثری از آن نیست.
این روایت با اصول اساسی اسلام سازگاری ندارد، زیرا:
اولاً: با یک اصل قرآنی که مورد قبول تمام مسلمانان است، همخوانی ندارد، زیرا بر اساس آیات قرآن ملاک برتری انسانها تقوا است، نه رنگ و پوست.(حجرات/13)
ثانیاً: این حدیث با سیره و منش رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نیز مخالفت دارد، آنچنان که در میان صحابه آن حضرت افراد سیاه پوست وجود داشتهاند که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از ایشان تجلیل کرده است، که به عنوان نمونه میتوان از بلال حبشی نام برد که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در مورد ایشان فرمودند: «بهشت مشتاق سه تن است: علی، عمّار و بِلال.»[2]؛ و یا در حدیثی دیگر میفرمایند: «سه تن از سیاهان سادات بهشتاند: لقمان حکیم، نجاشی و بلال.»[3] و یا در سخنی دیگر میفرمایند: «هيچ عربی را بر عجم، و هيچ عجمی را بر عرب و هيچ سفيد را بر سياه و هيچ سياه را بر سفيد برترى نيست، مگر به تقوای الهی.»[4]
ثالثاً: این روایت با عقل نیز سر جنگ دارد، زیرا اگر سعادت و شقاوت انسان بستگی به رنگ پوست دارد، چرا خداوند پیامبران را فرستاد تا انسانها را به سوی توحید و … دعوت کند!؟
در نتیجه: با توجه به این موضوعاتی که مطرح شد، به این روایت نمیتوان اعتماد کرد، و دین اسلام را دین طرفداری از نژاد پرستی نام نهاد.
_________________________________________
پینوشت
[1]. نرم افزار شامله(نسخه،3.24)مسند احمد، ج6، ص441.
[2]. خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، چاپ جاکلین سویله و علی عماره، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م، ج ۱۰، ص276.
[3]. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م،ج۱۰، ص۴۶۲.
[4]. محمدی ری شهری، ميزان الحكمة، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، ج13، ص380.