ماموریت یک ویروس
خيلی مغرور شده بوديم،
خيلی مشغول شده بوديم،
در تخريب و تصرف طبيعت خيلی بیپروا شده بوديم،
به چيزی جز منافع خود نمیانديشيديم،
ضعيف را پامال میكرديم،
به صاحب قدرت و ثروت برای ارتقای مال و موقعيت كرنش میكرديم،
باور داشتيم قاعدهی دنيا همين است و اينگونه خواهد ماند.
آسمان را از دود و سرب و گازهای سمی سياه كرده بوديم،
دريا را از ماهی تهی و از زباله و نفت و فاضلاب پر كرده كرده بوديم.
حتی به پرندگان آسمان هم رحم نمیکردیم.
بالاخره بايد كسي پيدا میشد و به انسان مست و مغرور فرمان بدهد ايست!!
و اين ماموريت به يك ويروس كوچك غير قابل رويت واگذار شد تا به معنای واقعی انسان طغيانگر را سر جايش بنشاند.
و بهدرستی به او بفهماند كه ای انسان:
تو خيلی ضعيفی
تو خيلی تنهایی
تو خيلی ترسويی
همهی هواپيماها و قطارها را زمينگير كرد
همهی تجارتخانهها و همهی بازارهای بورس را تعطيل كرد.
درهای استاديومها، اماكن تفريحی، رستورانها، سينماها، پاركها را به دست خود انسان بست.
و به كرهی زمين گفت حالا نفس بكش،
به آسمان گفت حالا آبی شو،
به خورشيد و ماه و ستارهها گفت حالا بچرخيد و برقصيد.
به حيوانات هم گفت حالا بدون ترس از شكار شدن به دست انسان آنگونه كه در ذات و ميل شماست زندگی كنيد.
و به انسان دستور داد در خانه بمان و به آنچه داشتی، به آنها ناسپاس بودی بيانديش،
شايد هنوز فرصتی برای زيستن عاشقانه پيدا كنی…
کانال تربیتی نوردیده ?
@nooredideh