ریشه بیماری "حسـادت" ؛
?۱_ندیـدن نعمت ها
?۲_و نداشتن روح تشکره❗️
باید یاد بگیریم:
از بندگان خدا تشکـ?ـر کنیم،
تا زبانمون به شکری که لایق خداست، باز بشه?
@ostad_shojae
?۱_ندیـدن نعمت ها
?۲_و نداشتن روح تشکره❗️
باید یاد بگیریم:
از بندگان خدا تشکـ?ـر کنیم،
تا زبانمون به شکری که لایق خداست، باز بشه?
@ostad_shojae
در مطالب قبلی تئوری دکتر سروش در رابطه با قرآن بیان شد و مورد نقد و بررسی قرار گرفت. شواهد ایشان نیز مورد نقد و تحلیل قرار گرفت. اینک می خواهیم یکی دیگر از شواهد ایشان را بیان کنیم. دکتر سروش معتقد است چون قرآن وحی را برای زنبور به کار برد، وحی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نیز مانند وحی زنبور است. او در این رابطه چنین مینویسد: «آنكه به حقيقت سخن می گويد محمد(صلیاللهعلیهوآله) است كه كلامش از فرط قرب و انس عين كلام خداوند است. مدلی از وحی كه پيامبر را ناقل و قابل محض می داند و … البته با رأی فوق ناسازگاری دارد. اما مثال راهنمای من مثال نحل قرآنی يا نخل عرفانی است. بنا به تعليم قرآن، ساختار بيولوژيك و كارخانه بيوشيميك زنبور عين وحی است كه به او می شود و خانه اش را پر از حلوا می كند. پيداست كه زنبور در اين عسل سازی موضوعيت و مدخليت دارد، نه اينكه عسل را از يكسو در او بريزند تا از سوی ديگر پس دهد. … و آيا اين برای متفكران آيتی نيست كه قرآن به جای طوطی از زنبور سخن می گويد و دومی نه اولی را نمودار وحی پذيری می داند؟»[1]
بررسی
سؤال ما از ایشان این است که آیا صرف به کاربردن وحی برای زنبور، دلیل بر این است که وحی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هم سنخ آن است؟ قرآن تنها زنبور را نمودار وحی پذیری نمی داند. در خود قرآن کاربردهای متعددی برای وحی آمده است؛ از جمله وحی به مادر موسی(ع): «وَأوحَینا إلی أمّ موسی [قصص/ 7] و به مادر موسی وحی کردیم». آیا یک محقق منصف همه کاربردهای وحی در قرآن را کنار می گذارد و یک مورد را که یک وجه شبهی با تئوری اش دارد را بر می گزیند و وحی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را به همان یک مورد تشبیه می کند؟
اگر برای زنبور وحی به کار رفته، معنی اش این نیست که غیر از زنبور وحی پذیر نیستند. از تفصیل و توضیح وحی در آیه مربوط به نحل معلوم می شود وحی، همه موجودات را در بر می گیرد و هر نوع هدایت تکوینی، نوعی وحی است. در واقع ساختن خانه و خوردن شهد گل ها و طی راه های هدایت پروردگار، همان هدایت تکوینی و غریزی پروردگار نسبت به زنبور است که در آیه واژه وحی برای آن به کار رفته است. این هدایت تکوینی شامل همه موجودات می شود و اختصاصی به زنبور ندارد، بنابراین وحی بر حیوانات همگانی است و اختصاصی به زنبور ندارد. به تعبیری هدایت تکوینی پروردگار شامل همه موجودات است.[2]
___________________________________________________
پینوشت
[1]. نامه به آیت الله سبحانی با عنوان طوطی و زنبور، سایت رسمی دکتر سروش.
[2]. مرتضی، مطهری، وحی و نبوت، نشر صدرا، تهران، ص10.
پرستار بچه در صورتی که چاره ای برای تعویض لباس نجس خود نداشته باشد، می تواند با همان لباس نماز بخواند.
پاک بودن لباس از نجاست یکی از احکام مربوط به نماز است اما این حکم در چند مورد استثناء می شود و می توان با لباس نجس هم نماز خواند:
اول: آنكه به واسطه زخم يا جراحتيا دملى كه در بدن او است، لباس يا بدنش به خون آلوده شده باشد.
دوم: آنكه بدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم كه تقريبا به اندازه يك اشرفى مىشود، به خون آلوده باشد.
سوم: آنكه ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند. و در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است: اول: آنكه لباسهاى كوچك او مانند جوراب و عرقچين نجس باشد. دوم: آنكه لباس زنى كه پرستار بچه است، نجس شده باشد. [1]
همانطور که در قسمت سوم از استثنائات آمده است، پرستار بچه هم می تواند درصورت ناچاری نماز با لباس نجس این حکم مربوط به مادر بچه است یا کلیه پرستاران بچه ها؟
پرسش : آیا حکم معفو بودن نجاست لباس پرستار بچه، فقط اختصاص به مادر بچه دارد؟
پاسخ : این حکم مختص به مادر بچه نیست، لذا هر زنی که پرستارى بچّه را بر عهده بگیرد شامل او می گردد. [2]
پرسش : زنی که بخاطر پرستاری بچه، لباس او نجس می گردد برای نماز چه وظیفه ای دارد؟
پاسخ : زنی که پرستار بچه است هرگاه بتواند با وسایلی (مثلا با پوشکهای معمولی) جلو سرایت نجاست بچه را بگیرد باید چنین کند و یا اگر لباسهای متعدد دارد باید از لباس پاک استفاده کند و نیز بدن را تطهیر کند. البته در مورد لباس، اگر تنها یک لباس دارد باید برای نماز تطهیر کند و اگر به آسانی نتواند، چنانچه در شبانه روز یک مرتبه لباس خود را بشوید می تواند با آن نماز بخواند، هرچند لباس او با بول بچه نجس شود. [3]
پینوشت:
1). آیت الله خامنهای، مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد.
2). آیت الله مکارم شیرازی، استفتائات، موارد جواز نماز با لباس نجس، عدم فرق حکم پرستار بچه بین مادر بچه و زن دیگر. (کد مطلب: 254637)
3). همان، تکلیف پرستار بچه در مورد نجاست لباس. (کد مطلب: 254638)
احتیاط واجب این است که خود فرزندان از والدین خود نگهداری کنند و اگر پرستاری گرفتند حقوق او را پرداخت کنند. و در صورت کوتاهی پرستار در نگهداری، ضامن است.
احترام به والدین از جمله مهمترین احکام و دستورات اسلام بهشمار می رود تاجایی که بیاحترامی به آنها حتی در صورت تفاوت دین آنها با فرزندان جایز نیست. امام علی(علیه السلام) در این مورد می فرمایند: «همانا فرزند را به پدر، و پدر را به فرزند حقّی است. حق پدر بر فرزند این است که فرزند در همه چیز جز نافرمانی خدا، از پدر اطاعت کند، و حق فرزند بر پدر آن که نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد..» [1]
امروزه یکی از روش های غلط در میان بعضی از فرزندان بجای اینکه پدر و مادر خود را مانند آن زمانی که پدر و مادر آنها را پرستاری می کردند، پرستاری کنند به خانه سالمندان می فرستند.
نگهداری از سالمندان و پرستاری از آنها به عنوان یکی از اصناف و مشاغل به شمار می رود:
پرسش : آیا پرستارى پدر در صورت نیاز بر اولاد الزامى است؟
پاسخ : احتیاط واجب آن است که هزینه پرستارى او را بپردازند و یا شخصاً از او پرستارى کنند. [2]
پرسش : اگر با شخصی قرار داد ببندند که از تعدادی افراد سالخورده مراقبت کند و اجازه خارج شدن به آنها ندهد اما یکی از آنها خارج شده و به علتی غیر از خودکشی بمیرد آیا نگهبان ضامن است؟
پاسخ : اگر آن شخص متعهد به حفاظت از آنها شده و سالخوردگان عقل و هوش کافی نداشته اند و بر اثر خارج شدن آسیب دیده اند نگهبان ضامن است. [3]
پینوشت:
1). إِنَّ لِلْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ حَقّاً وَ إِنَّ لِلْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ حَقّاً فَحَقُّ الْوَالِدِ عَلَی الْوَلَدِ أَنْ یطِیعَهُ فِی کلِّ شَیءٍ إِلَّا فِی مَعْصِیةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ حَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یحَسِّنَ اسْمَهُ وَ یحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ یعَلِّمَهُ الْقُرْآن، شريف الرضى، محمد
تا قدرت حلال خوری دارم هرگز حرام نخواهم خورد و تاکنون هم حرام نخورده ام
روزی حضرت عیسی(ع) به چوپانی برخورد کرد چوپان به عیسی(ع) گفت: من پنج کلمه نصیحت بلدم و به آنها عمل می کنم شما هم پنج موعظه دیگر به من یاد بده.
عیسی(ع) به او گفت: اول تو پنج کلمه ات را بگو تا من هم پنج کلمه دیگر به تو یاد بدهم. چوپان آن پنج موعظه را برای عیسی بن مریم(ع) بیان کرد. موعظه سوم او این بود که تا قدرت حلال خوری دارم هرگز حرام نخواهم خورد و تاکنون هم حرام نخورده ام.
عیسی(ع) به چوپان آفرین گفت و فرمود: هر کس تصمیم بگیرد که مال حلال بخورد هیچ گاه مجبور به حرام خوری نخواهد شد زیرا خداوند، بندگانش را مأمور کرده که از راه حلال روزی بخورند و زندگی کنند و اگر زندگی آنها از این راه تأمین نمی شد راه های مباح دیگری هم به روی آنها باز می کرد.
پس هر کس حرام خوری کند خودش این راه را انتخاب کرده و لذاست که بندگان خوب خدا با سرمایه ای اندک به کسب حلال می پردازند و زندگی خود و فرزندانشان را اداره می کنند و افرادی که حرام خوری می کنند همیشه چه در دنیا و چه در آخرت در حال زیانکاری هستند.
مال حلال را دزد نمی برد
زمانی که دزد اموال کاروان های تجاری را می زد و کمتر کاروانی سالم به مقصد می رسید تاجر درستکاری به نام حاج صمد بود که با بیشتر تجار معتبر سراسر کشور کار می کرد و مال التجاره اش در طول چند سالی که مشغول تجارت بود به دزدان برخورد نکرد. زمانی مال التجاره بست و با کاروانی حرکت کرد در آن کاروان چند تاجر دیگر هم بودند از حاجی پرسیدند: «چرا تاکنون مال التجاره شما را دزد نبرده؟» حاجی گفت: «چون راضی نمی شوم ریالی از مال کسی را حیف و میل کنم، خمس و زکات مالم را هم می پردازم و در کارم انصاف دارم لذا خداوند نگهدار مال من است.»
همراهان حرف او را باور نکردند و به او گفتند:«دزد زدن اتفاقی است و مربوط به حلال و حرام نیست» در حال بحث بودند که کاروان به چشمه آبی رسید و بارها را پایین گذاشتند حاج صمد خوابید رفقایش که دیدند او به خواب رفته نقشه کشیدند که او را بترسانند لذا مال التجاره او را کمی دورتر از چشمه بردند تا زیر شن ها پنهان کنند که وقتی حاجی بیدار شود و ببیند مال التجاره اش نیست از روی شوخی و مزاح به او بگویند دزدها آمدند و تمام اموال مردم را بردند.
وقتی همگی جهت پنهان کردن اموال او از آنجا دور شدند اتفاقاً دزدان سر چشمه آمدند و هرچه آنجا بود را ربودند و با خود بردند فقط اموال حاج صمد که زیر شن ها مخفی بود محفوظ ماند.
از این اتفاق همگی شگفت زده شده و به حرف های حاجی ایمان آورده و تصدیق کردند که مال حلال از دستبرد دزد در امان می ماند.
اثر مال حلال
حاج مرادخان حسن شاهی گوید: زمانی بود که بیشتر نواحی فارس از جمله مزرعه های قوام الملک به آفت ملخ مبتلا شده و از بین رفته بود به گونه ای که یک خوشه سالم هم نبود به اتفاق قوام الملک و چند نفر دیگر به مزرعه های قوام رفتیم دیدیم همه خوراک ملخ شده به قطعه زمینی رسیدیم که تقریباً وسط مزرعه بود و محصول آن سالم بود حتی یک خوشه اش را هم آفت نزده بود در حالی که محصول زمین های اطراف آن به کلی از بین رفته بود، قوام پرسید اینجا از کیست؟
گفتند از فلان پاره دوز است. گفت: می خواهم او را ببینم. پاره دوز را نزد قوام آوردیم از او پرسید چه شده که ملخ همه زراعت ها را خورده جز مال تو را؟ گفت: من مال کسی را نخورده ام که ملخ مال مرا بخورد در ضمن همیشه زکات دارایی ام را هم می پردازم. قوام به او آفرین گفت و از کار پاره دوز در شگفت شد. (راز شادابی، ص254، قضیه59).
سید مهدی میر مسیب
منبع : آفتاب
- خرید و فروش با بهائیان حرام و پولی که به آنها داده می شود اعانه به ظالم محسوب می شود.
حفظ حرمت و عدم تعدی به حقوق دیگران در دین اسلام مورد مذمت واقع شده است به همین دلیل توصیه به پایبندی به حقوق دیگران شده است.
پيامبر گرامی اسلام صلی الله عليه و آله و سلم: «کسی که به اجير و کارگر خود ستم کند و حق او را نپردازد خداوند اعمال نيکش را به کلی تباه و بوی بهشت را بر وی حرام خواهد نمود.» [1]
برهمین اساس کمک کردن به کسی که ظلم به مردم می کند نیز از باب اعانت و همکاری حرام می باشد.
البته کمک به ظالم دو گونه است:
1ـ کمک به ظالم در ظلمی که میکند
مراد از ظالم در قسمت اول فقط امیران و حاکمان نیستند، بلکه در حرمت کمک به ظالم فرق نمیکند که ظالم در محیط اجتماعی ظلم کند، مثل حاکم یا مدیر ظالم، یا در محیط کسب و کار ظلم کند یا در محیط خانواده، مثل شوهری که به زنش ظلم میکند یا برادری که به برادر یا خواهرش ظلم میکند و… ؛ یاری کردن ظالم در همه این موارد حرام است.
2ـ کمک به ظالم در غیرظلم
در قسم دوم، ظالم به معنای خاص است، نه مطلق ظالم، پس مراد از ظالم در این قسم، ظالمی است که پیشه و شیوه کار او ظالمانه است؛ که حتی در مواردی که ظلم نمی کند هم به او کمک کنیم اعانت و کمک به ظالم محسوب می شود مثل حاکمان جور و عوامل و ایادیِ آنها. یا سارقان و کسانی که کارشان ظلم است و غیر ظلم از آنها سرنمیزند، مگر به ندرت.
آنچه حرام است این است که کمک به نحوی باشد که یا مستقیماً به ظلم او کمک کند، یا غیر مستقیم.
مثلاً بهگونهای به او کمک شود که در جامعه آبرومند و کارهای او از طرف مردم موجّه شود یا به او کمکهای مالی کند. یا به نحوی با او همکاری کند که قدرت و شوکت او توسعه یابد. اینها کمک مستقیم به ظلم نیست؛ این نوع کمک نیز حرام است. [2]
لذا خرید و فروش با بهاییان علاوه بر نجاست آنها بخاطر خروج از دین [3] و پول هایی که برای کشور اسرائیل ارسال می کنند حرام است. [4]
پینوشت:
1). مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّة، ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413 ق، ج4، ص12.
2). آیت الله خامنهای، رساله آموزشی، ج2، درس32. (کدمطلب: 27824)
3). رجوع شود به سایت ادیان نت، دليل بر نجس بودن بهائیان.
4). آیت الله خامنهای، استفتائات، احکام کافر
در شبکههای اجتماعی کلیپی منتشر شده است که در آن شخصی در حال تبیین ایدئالیسم است. مجری با ارجاع به خطاهای شناختی مغز و … در پی القای این سخن است که چیستی جهان بیرونی چندان روشن نیست و این ذهن آدمی است که اصالت دارد و با نوع تفسیر و تبییناش، شناخت ما را از جهان شکل میدهد. خطاهای حواس علت تردیدهای گونهگونی در حوزههای مختلف روانشناسی، فلسفه ذهن، معرفت شناسی و … گردیده است.
«توضیح: انسان بارها توسط حواس پنجگانه به اموری یقین پیدا کرده است؛ ولی پس از مدتی یا بلافاصله به خطای خود پی برده است؛ به عنوان مثال ما قاشق را در استکان، شکسته میبینیم و … دانشمندان تا کنون موارد زیادی از خطای حواس را کشف کرده اند».[1]
نقد اندیشهی ایدئالیسم
در گام نخست بایستی گفت که منطقا از خطای حواس در درکِ چیستی واقعیاتِ جهان، نمیتوان تردید و نسبیت در چیستی واقعیاتِ جهان بیرونی را نتیجه گرفت! علتِ خطای حواس در رویارویی با واقعیات، نمیتواند دلیلِ انکار، تردید و یا نسبیت اصل واقعیات گردد. نکتهی مهم دیگر آن که آنچه میتواند خطا باشد، علم حصولی ناشی از ادراکِ احساس (تفسیر و تطبیق) در برخورد با عینیت جهان بیرونی است (خطای توهمی، زبانی و حسی)؛ اما احساس دچار خطا نمیگردد. علامه طباطبایی خطای حسی را نه در مراحل احساس؛ بلکه در تطبیق حکم قوهی خیال به حکم حس یا به عبارتی «تداخل قوا» میداند.[2]
نقد دیگر آنکه: انسان تنها از طریق ادراکِ حواس خویش (علم حصولی) به مصافِ شناسایی جهان نمیرود؛ بلکه از طریق علم حضوری هم به شناخت میپردازد که از قضاء این دومی به دلیل نبود واسطه در احساس، دچار خطا هم نمیگردد. اگر برای آدمی تنها راه شناختش از جهان، منحصر در علم حصولی میبود و از علم حضوی بیبهره بود، ممکن بود که در شناخت جهان بیرونی دچار تردیدِ نسبیت گردد؛ اما علم حضوری را حتی حیوانات دارند. برخی از انسانها و حتی حیوانات بر اثر خطایِ ادراکیِ احساس، ممکن است که آبی را سراب و یا سرابی را آب ببینند و یا هر عنصر جهان هستنده را متفاوت از هم شناسایی کنند؛ اما وقتی از آن نوشیدند و نشاط یافتند و در درون، تشنگی را تمام شده دیدند؛ دیگر در چیستی ابژهای به نام آب دچار فهم و شناخت متفاوت و نسبی نگردیده و سابجکتیو (ذهنی) تفسیرش نمیکنند. در این حالت همهی موجودات، چه آنان که دچار خطای ادراکی گردیده و چه آنان که بر صواب بودهاند، دارای علمِ حضوری یکسانی در چیستی ابژهای که با آن مواجه شدهاند، دارند. ضرب المثل گویایی در زبان شیرین و غنی فارسی هست که میگوید: با حلوا حلو کردن، دهان شیرین نمیشود. با تصور و باز تصور کردن (صرف ذهن، منهای جهان بیرون) انسان زنده نمیماند.
____________________
پینوشتها
[1]. معلمی، حسن، معرفت شناسی مباحث کلامی، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ص 30.
[2]. http://www.ensani.ir/storage/Files/20171227094938-9772-198.pdf.
سوال: حکم تهیه و پخش برنامه هایی برای ترویج حجاب که در آن قهقهه و جنب و جوش بانوان به نمایش در می آید، چیست؟
پاسخ:
مقام معظم رهبری: در صورتی که مستلزم مفسده گردد، جایز نیست. [1]
آیت الله مکارم: لازم است توجه داشته باشید که برنامه های صدا و سیما از جمله پخش آهنگ از صدا و سیما و یا موارد مورد اشاره، دلیل بر مجاز بودن آنها نیست و خود مسئولین نیز اعتراف دارند که هنوز صدا و سیما تصفیه کامل نشده است. ما نیز به دغدغه دینی شما را ارج می نهیم و نگرانی شما در این زمینه مورد تحسین و ستایش است و ما هم تذکرات لازم را به مسئولین مربوطه داده ایم و تذکر هم خواهیم داد. اما با توجه به گستردگی فعالیت رسانه ملی و فراوانی افراد مشغول به کار در آن، وجود برخی از این خبط و خطاها طبیعی به نظر می رسد ولی با این اوصاف صدا و سیمای جمهوری اسلامی نزدیک ترین رسانه به اسلام و احکام اسلامی در شرایط فعلی در دنیای امروز است. [2]
آیت الله سیستانی: اگر خوف مفسده باشد که غالبا چنین است، جایز نیست. [3]
آیت الله فاضل: به طور کلی هرکاری که ایجاد مفسده کند، حرام است. [4]
—————-
پی نوشت:
[1]. استفتاء اینترنتی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله خامنه ای، شماره استفتاء: xRVwTdDvOAE.
[2]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله مکارم، کد رهگیری: 9511180023.
[3]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله سیستانی، کد استفتا: 577471.
[4]. استفتاء اينترنتی پايگاه اطلاع رسانی حضرت آيت الله فاضل لنکرانی، کد رهگیری: 9503342.
برخی شبهه افکنان در فضای مجازی این چنین بیان می کنند، در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) یک علامت سوال در اذهان نقش میبندد: چرا کسی که طبق بیان قرآن، مرده را زنده میکرد، خود سرانجام کشته شد؟
خدا در آیه 49 آل عمران می فرماید: «و پيامبرى به سوى بنى اسرائيل مىفرستد كه[به آنان گويد:] من از سوى پروردگارتان براى شما نشانه اى[بر صدق رسالتم] آورده ام؛ من از گل براى شما چيزى به شكل پرنده مىسازم و در آن مىدمم كه به اراده و مشيت خدا پرنده اى[زنده و قادر به پرواز] مىشود؛ و كور مادرزاد و مبتلاى به پيسى را شفا میدهم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مىكنم.»
پاسخ: باید به شما شبهه کننده گفت که حضرت عیسی(علیه السلام) کشته نشده است. قرآن میفرماید: «و نيز گفته آنها كه ما مسيح عيسى بن مريم رسول خدا را كشتيم- در حالى كه او را نكشتند و به دار نياويختند، و لكن كار بر آنها مشتبه شد (خيال كردند در جنگ كشته شد، يا شخص ديگرى به قيافه او كشته شد يا عيسى نامى مدعى نبوت پس از مدتى كشته شد) و حتما كسانى كه درباره او اختلاف دارند در اين باره در شك و ترديدند و جز پيروى ظن و گمان هيچ علمى بدان ندارند و يقينا او را نكشتند.»(آل عمران/157) زنده بودن حضرت عیسی(علیه السلام) را هم اهل سنت نقل کرده اند[1] و هم شیعیان[2]
وقتی که کشته نشدن حضرت عیسی(علیه السلام) ثابت است، دیگر دلیلی برای پاسخ به سوال غلط شما شبهه کنده نمی ماند. ولی در حالت کلی باید بدانی که این سخن غلط شما مانند آن است؛ کسی بگوید چون یک دکتر، متخصص سرطان است، باید در مقابل سرطان بیمه باشد؛ در حالی که اینگونه نیست و چه بسا متخصصینی، گرفتار همان بیماری میشوند که در درمان آن استاد هستند.
پی نوشت
[1]. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم، مکتبة نزار الصطفی الباز، عربستان سعودی، 1419 هـ ق، ج 4، ص 1110، ح 6232.
[2]الامالی، . شیخ صدوق، انتشارات کتابخانه اسلامیه، تهران، 1362 هـ ش، ج 1، ص 218.
استاد محمد تقی مصباح یزدی در سال 1313 هجری شمسی در شهر کویری یزد دیده به جهان گشود. وی تحصیلات مقدماتی حوزوی را در یزد به پایان رساند و برای تحصیلات تکمیلی علوم اسلامی عازم نجف شد; ولی به علت مشکلات فراوان مالی، بعد از یکسال برای ادامه تحصیل به قم هجرت کرد. از سال 1331 تا سال 1339 ه.ش در دروس امام راحل(قدس سره) شرکت و در همین زمان، در درس تفسیر قرآن، شفای ابن سینا و اسفار ملاصدرا از وجود علامه طباطبایی(رحمه الله) کسب فیض کرد. وی حدود پانزده سال در درس فقه آیت الله بهجت شرکت داشت. بعد از آن که دوره درسی ایشان با حضرت امام به علت تبعید حضرت امام قطع شد، وی به تحقیق در مباحث اجتماعی اسلام، از جمله بحث جهاد، قضا و حکومت اسلامی، پرداخت. استاد در مقابله با رژیم معدوم پهلوی نیز حضوری فعّال داشت که از آن جمله، همکاری با شهید دکتر بهشتی، شهید باهنر و حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی است و در این بین، در انتشار دو نشریه با نام های “بعثت” و “انتقام” نقش داشت که تمام امور انتشاراتی اثر دوم نیز به عهده استاد بود. سپس در اداره، مدرسه حقّانی به همراه آیت الله جنتی، شهید بهشتی و شهید قدوسی فعّالیّت داشت و حدود ده سال در آن مکان به تدریس فلسفه و علوم قرآنی پرداخت. از آن پس، قبل و بعد از انقلاب شکوه مند اسلامی با حمایت و ترغیب امام خمینی (قدس سره)، چندین دانشگاه، مدرسه و مؤسّسه را راه اندازی کرد که از مهم ترین آنها می توان از بخش آموزش در مؤسّسه در راه حق، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و بنیاد فرهنگی باقرالعلوم نام برد.
ایشان هم اکنون ریاست مؤسّسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله) را از جانب رهبر معظم انقلاب برعهده دارد. استاد در سال 1369 به عنوان نماینده مجلس خبرگان از استان خوزستان و چندین دوره نیز از تهران به نمایندگی مجلس خبرگان برگزیده شده است. ایشان دارای تألیفات و آثار متعددی در زمینه های فلسفه اسلامی، الهیّات، اخلاق و عقاید می باشد.
تاریخ ثبت : پنجشنبه 4 مهر 1387
تاریخ ویرایش : یکشنبه 2 اسفند
منبع:سایت بوک روم.