در جهان هستی که سلسله علل ومعلولات است، هر موجودی به خاطر تکامل موجودِدیگرِ بالاتر از خود تکامل می یابد؛ زمین به خاطر پیدایش گیاهان، وگیاهان به خاطر حیوانات، وحیوانات به خاطر انسان تکامل می یابند وخلقت انسان برای برخورداری از زندگی جاودانه آخرت است.لذا قضاوت درباره اینکه آیا حکم ذبح آنها از طرف خداوند صحیح است یا نه؟درباره حیواناتی که برای این کار آفریده شده اند معنا ندارد.
یکی از شبهات بی اساس برخی شبهه افکنان این است که: چگونه خداوند متعال دستور می دهد که حیواناتی را بکشیم و از گوشت آن لذت ببریم و از نعمت حیات محرومش سازیم؟ واز آیاتی شبیه آیه2 سوره کوثر: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ (پس [به شكرانه آن] براى پروردگارت نماز بخوان و شتر قربانى كن) وهمچنین برنامه قربانی کردن در حج که حیوانات زیادی در آن موقع ذبح می شوند، برای تقویت شبهه خود استفاده می کنند.
در پاسخ به این شبهه ابتدا باید عرض کنیم که:خداوند متعال دارای اوصافی ازجمله: علیم، حکیم، غنی، کامل، عادل و جواد است و چون این صفات را دارد می دانیم آنچه واقع می شود، مبنی بر«حکمت» و «مصلحت» است؛ هر چند ما نمی توانیم همه این حکمت ها و مصلحت ها را درک کنیم؛ ولی پس از آن که انسان در نظام هستی این همه تدبیر و حکمت که عقل او را حیران می کند، می بیند، باید اعتراف کند که اگر حکمت یک امر بر او مجهول است، از قصور و نقصان درک اوست؛ نه از خلقت.
از نظر قرآن کریم، همه هستی برای انسان آفریده شده است. در چرخه زندگی انسان و برای ادامه حیات او به تامین مواد غذایی و فراهم شدن گوشت و آنچه مورد نیاز زندگی اوست، نیازمند می باشد تا انسان به رشد و تکامل خود برسد؛ قران کریم در این باره می فرماید: «قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»،[گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى، آفرينش [ويژه] او را [آن گونه كه سزاوارش بود] به وى عطا كرده، سپس هدايت نمود]،[ طه/50].از این آیه چنین استنباط می شود که هر چیز، خلقت خاصی دارد که از آنِ خودِ اوست؛ یعنی هر چیز، فقط گونه ای خاص از وجود را می تواند بپذیرد وبس، وخدای متعال همان خلقت خاص را به آن می دهد و بنابر غرضی که سلسله علل و معلولات را تشکیل می دهد، به قول سعدی شیرازی:
از در بخشندگی و بنده نوازی مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
قسمت خود میخورند منعم و درویش روزی خود میبرند پشه و عنقا
حاجت موری به علم غیب بداند در بن چاهی به زیر صخره صما
جانور از نطفه میکند شکر از نی برگتر از چوب خشک و چشمه ز خارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل نخل تناور کند ز دانه خرما
از همگان بینیاز و بر همه مشفق از همه عالم نهان و بر همه پیدا[1]
حقیقت این است که جهان تنها به همین گونه که هست امکان وجود داشته است و هر جزء از اجزای جهان نیز آفرینش معیّنی داشته است و خداوند نیز همان آفرینش را به آن داده است. از جهتی ترس از مرگ و نگرانی از آن، مخصوص انسان است. حیوانات درباره مرگ فکر نمی کنند؛ آنچه در حیوانات وجود دارد، غریزه فرار از خطر و میل به حفظ حیات حاضر است؛ بنابراین، قضاوت درباره اینکه آیا حکم ذبح آنها از طرف خداوند صحیح است یا نه؟ درباره حیواناتی که برای این کار آفریده شده اند معنا ندارد. هم چنین بنابر فرمایش رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم)که فرمودند: «بالعدل قامت السموات والارض»[آسمانها وزمین بر اساس عدل استوار شده اند.][2]، نه تنها زندگی محدود بشر در این کره خاکی بدون عدالت برپا نمی شود، بلکه سرتاسر جهان هستی وآسمانها و زمین در پرتو عدالت وتعادل نیروها و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب، موجودیت می یابند و اگر لحظه ای وبه مقدار سر سوزنی از این اصول منحرف شوند،رو به نیستی خواهند گذارد.[3]
اما آنچه که به عنوان استناد به قرآن ذکر می کنند مثل آیه کریمه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَر[پس [به شكرانه آن] براى پروردگارت نماز بخوان و شتر قربانى كن] [کوثر/2]، باید عرض کنیم که در روایتی منظور از این کریمه را این طور بیان کرده اند: که مراد از «نحر» بلند کردن دستها در هنگام تکبیر در نماز است[4](هر چند با توجه به آنچه بیان شد نحر کردن شتر نیز اشکالی ایجاد نمی کند.)
و درباره قربانی در حج نیز بنابر آیه کریمه 36و37سوره مبارکه حج، هدف از قربانی کردن در حج، انفاق کردن قربانی به فقرا است: «…فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ …[…از آنها بخوريد و به تهيدستانى كه اهل درخواست كردن نيستند و فقيرانى كه اهل درخواست كردن هستند، بخورانيد …] و نیز بی نیازی خداوند از این قربانی ها و این کار سبب تقوا و پرهیز کاری است:، لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ …[،هرگز گوشتهايشان وخونهايشان به خدا نمى رسد، بلكه تقواى شما به او مى رسد…][حج/36و37]
پی نوشت:
[1]دیوان غزلیات-سعدی شیرازی-انتشارات ققنوس-غزل1
[2] تفسیر صافی-فیض کاشانی مولی محسن-انتشارات الصدر-تهران،1415قمری-ج5ص108؛ تفسیر نمونه-آیت الله مکارم شیرازی-دارالکتب الاسلامیه-ج4ص302.
[3]پاسخ به پرسش های دینی-موسوی همدانی-نشر اسلامی-ج1ص210
[4]تفسیر صافی-همان-ج5ص383