پایه اول دین؛ عقل و خردمندی
«فَأَوَّلُهـَا الْعَقْلُ وَعَلَيْه ِبُنِيَ الصَّبْـرُ» پایه اول اسلام عقل است. اسلام دین عقلانیت است. برخلاف عقاید باطل و تحریف شده مسیحیت که دین و معنویت را در تعارض با عقل و حکم مطرح کردند، اسلام بیشترین تاکید را بر تعقل و تفکر دارد. دین و عقل کاملا با یکدیگر تطابق دارند و دو حقیقیت جدایی ناپذیرند. «كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْع و كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الشَّرْع حَكَمَ بِهِ الْعَقْل» عقل علاوه بر این که یکی از منابع استنباط حکم شرعی است، اصل پذیرش اسلام، اعتقاد به توحید و نبوت نیز از راه عقل حاصل می شود.
در برخی از اشعار و متون ادبی نوعی تضاد بین عقل و دین و یا عقل و عشق مطرح شده است، که موجب کج فهمی عده ای سطحی نگر شده است. درحالی که در بیشتر این موارد مراد از عقل، عقل حسابگر و منفعت طلب است، اما حقیقت عقل که امام صادق(ع) در تعریف آن فرمود: «ماعُبدَ به الرَحمن و اکتُسبَ بِه الجِنان»[1] نه تنها تعارضی با دین و یا با عشق ندارد؛ بلکه وسیله و راه رسیدن به دین و عشق می باشد. نقطه مقابل عقل، نادانی و سفاهت است نه عشق. مگر می شود با جهل و نادانی به دین و یا عشق رسید. اگر چنین شد باید مؤمنِ ِعاشق را این گونه معرفی کرد: انسان دین دارِ عاشق ِنادان ِجاهل.
عقل اگر عقل باشد هیچ تعارضی با دین ندارد، ولی اگر عقل به کار گرفته نشود و یا تحت تأثیر هوای نفس و القائات شیطانی قرار گیرد، قدرت تشخیص خود را از دست می دهد.[2] چشم انسان اگر سالم باشد و مانعی پیش روی او نباشد، واقعیات پیرامون خود را می بیند. ولی اگر در کارش اختلال ایجاد شود و بینایی اش از دست برود و یا مانعی جلوی آن قرار گیرد، در این حالت چشم وجود دارد، اما بینایی ندارد. عقل آدمی نیز این گونه است؛ پرده هوای نفس و گرد و غبار گناه، عقل را از کار می اندازد و مانع فهم حقایق می شود.
تعقل و تفکر به اندازه ای مهم و ارزشمند است که پیامبر اکرم(ص) در روایتی فرمود:
«تفكُّر ساعَة خيرٌ من عِبادَة سَبعين سَنة»[3]
ممکن است فهم این حقیقت برای عده ای سخت باشد که چطور ممکن است، یک ساعت تفکر برتر از هفتاد سال عبادت باشد؟ اما اندکی تأمل انسان را به درک این حقیقت رهنمون می سازد، که یک ساعت تفکری که سبب معرفت و حرکت انسان در راه سعادت شود ظرفیت این را دارد که ارزش و بهای آن نه تنها از هفتاد سال بلکه از هزاران سال نیز بیشتر شود. شخصی را در نظر بگیریم که به دلیل جهل و یا به جهت تبعیّت از دین اجداد خود، ولایت ائمه معصومین(ع) را نپذیرفته است. این شخص ممکن است هفتاد سال نماز و عبادت بی ولایت خوانده باشد و از بسیاری از معارف محروم شده باشد. حال اگر یک ساعت منصفانه و بدون هر گونه تعصبی در آیات و روایاتی که پیرامون ولایت امیرمؤمنان(ع) و اهل بیت(ع) وارد شده است، تفکر و تعقل کند و این تفکر او منجر به پذیرش ولایت اهل بیت(ع) و تغییر مذهب شود، آیا این یک ساعت تفکر برتر از هفتاد سال عبادتش نبوده است؟!
بسیاری در طول تاریخ با به کار بستن عقل خود و قضاوتی منصفانه راه سعادت را یافتند و خود را از گرداب جهل و تعصب نجات دادند.
پی نوشت
————————————————————
[1] . تفسیر نور الثقلین: 5/382.
[2] . حكمت 211 نهجالبلاغه. كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ (و چه بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوس است).
[3] . الهدايا لشيعة أئمة الهدى (شرح أصول الكافي للمجذوب التبريزي): 1/207.
مطالب فوق برگرفته شده از کتاب:
حسنات و سیئات
نوشته استاد حسین انصاریان