ممکن است شبههای مطرح شود که اگر همه حسنات از جانب خداست و خداوند خطاب به پیامبر خود میفرماید این تو نیستی که در میدان نبرد تیر پرتاپ میکنی بلکه خداست که این کار را انجام میدهد[1]، پس انسانها در سرنوشت و اعمال خود چه نقشی دارد؟ اگر اینگونه است، پس جزاء و پاداش الهی که به انسانها داده شده است در برابر چیست؟ اگر اعمال نیک را خداوند انجام داده است، پاداش هم از آنِ اوست، انسان چه نقشی دارد.
در جواب باید گفت: نسبت دادن حسنات به خدای متعال به معنای سلب اختیار از انسان نیست چرا که انسان دارای اختیار است و در انجام اعمال حسنه نقش انسان پذیرش و قبول کردن عمل با قدرت انتخاب و اختیار خود است. اگر نور الهی و تجلیات خداوند را پذیرفت، مؤمن میشود. ولی اگر رد کرد، کافر میشود. ایمان و کفر دایر مدار قبولی است. در صورت پذیرش، مصاحِب و انیس خداوند میشود و در صورت رد کردن کافر میشود. کفر یعنی بین خود و خداوند پرده افکندن، یعنی «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز».
در خانهٔ دل اگر خداوند را مهمان کردیم، تمام اعمال و حالات ما الهی میشود. وجود ما، هویت ما، روح و جانمان الهی میشود. تمام حسنات و نیکیها وارد این خانه میشود.
«الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه»[2]
اما اگر شیطان را مهمانِ خانهٔ دل کردیم، در واقع تمام رذائل و سیئات را وارد آن کردیم. دست او را برای دروغ، تهمت، ظلم، بداخلاقی و هر گناه دیگری باز گذاشتیم. قلب آدمی حرم خداست نه حرم شیطان و مهمان ناخوانده را نباید وارد آن کرد. پروردگار عالم، خلقت ما را آمیخته با شیطان خلق نکرد، ذرهای از وجود او در طینت و سرشت انسان نیست. { خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ }[3] طبع آدمی تناسب با شیطان ندارد. انسان را از خاک پاک آفرید و چراغ فطرت را در او برافروخت. { فِطْرَةَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا }[4]
هر انسانی با فطرت پاک به دنیا میآید، اگرچه پدر و مادرش کافر باشند «كلُ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ».[5] در کنار این فطرت و سرشت الهی، خداوند متعال اختیار را هم در نهاد انسان قرار داد. با اختیار خود، یا شیطان را مولای خود قرار میدهد و در حزب او جای میگیرد و دچار خسران و شقاوت میشود { أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيطَانِ هُمُ الْخـَاسِـرُونَ }[6] و یا پروردگار عالم را مولای خود قرار میدهد و به سعادت و فلاح میرسد { فَإِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغَالِبُونَ }[7] باید به فطرت و سرشت پاک خود رجوع کرد و بیگانه را در آن راه نداد.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آنـچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
بـیدلی در هـمه احـوال خدا با او بود او نمـیدیـدش و از دور خدایا میکرد
(حافظ شیرازی)
ماه مبارک رمضان بهترین فرصت برای بازگشت به فطرت است اگر این ماه، ماه مهمانی خداست ما نیز خداوند را مهمان خانه دل خود کنیم؛ دست خود را از دست شیطان رها کنیم و به دامن او پناه ببریم. امام رضا(ع) در ادامه روایت مورد بحث میفرماید: به راستی اگر انسان در ماه مبارک رمضان که ماه رحمت، ماه اسلام و ماه طهارت و تمحیص، خود را پاک و تصفیه نکند در کدام ماه میتواند به طهارت و پاکی خود بپردازد؟ اگر در این ماه آمرزیده نشد و بعد دستش از این دنیا کوتاه شد چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود؟ اگر در این ماه، زیر سایهٔ رحمت ویژه خداوند به خود نپردازد و دنبال کمال خویشتن نباشد کی و کجا تواند؟
ای خسته، درون تو نهالی است کز هستی آن تو را کمالی است
ای سایـه نشیـن هـر درختـی بنـشین به کنـار خویش لختی
(اقبال لاهوری)
پی نوشت
—————————————————————
[1] . انفال(8): 17.
[2] . جامع الاخبار «شعیری»: 185.
[3] . اعراف(7): 12؛ «گفت: مرا از آتش پدید آوردی و او را از گِل آفریدی».
[4] . روم(30): 30؛ «و بر فطرت الهی که مردم را بر آن آفریده ملازم و پابرجا باش!».
[5] . عوالى اللئالى: 1/35، حدیث 18؛ بحارالأنوار: 3/ 281، باب11، حدیث 22.
[6] . مجادله(58): 19؛ «آگاه باشید که حزب شیطان هم آنان زیانکارانِ واقعیاند!».
[7] . مائده(5): 56؛ «پس همانا پیروزمندان حزب خداوندند».
مطالب فوق برگرفته شده از کتاب:
حسنات و سیئات
نوشته استاد حسین انصاریان