ریحانه الزهرا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جوان خداترس و آيات عذاب الهي

22 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

امام صادق‌(ع)، فرمود: روزي سلمان در بازار آهنگران عبور مي‌كرد، ديد جواني فرياد مي‌كشد و جمعيت بسياري دور او را گرفته‌اند و آن جوان به روي زمين افتاده و بي‌هوش شده است. مردم تا سلمان را ديدند نزد او آمدند و گفتند: گويا به اين جوان، بي‌هوشي يا ديوانگي روي آورده است. به بالين او بياييد و از خدا بخواهيد، تا وي نجات يابد.
وقتي جوان، احساس كرد كه سلمان در كنارش است، آرامش يافت و چشم خود را گشود و عرض كرد: من نه ديوانه‌ام و نه حالت بي‌هوشي به من رخ داده است، بلكه در اين بازار عبور مي‌كردم، وقتي ديدم آهنها را روي سندانها گذاشته و مي‌كوبند، به ياد اين آية قرآن افتادم.
…‌ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ * يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ * وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ؛[1] براي كافران، لباسهايي از آتش بريده شود و آب سوزان بر سرهاي آنها ريخته گردد، كه شدت گرمي آن، اندرون و پوستشان را بسوزاند و براي آنها گرزهايي از آتش قرار داده شود.
ياد اين آيه مرا به اين وضع درآورده است. محبت آن جوان با ايمان، در قلب سلمان راه يافت. او را به دوستي خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت، تا وقتي كه به وي خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است. سلمان به بالين او آمد و گفت: اي فرشته مرگ (عزراييل) با برادر من مهرباني كن. صدايي شنيده شد كه گفت: اي سلمان، من نسبت به هر شخص با ايمان، رفيق و مهربانم[2].[1] . سورة حج، آية 20ـ 23.
[2] . امالي شيخ مفيد، ترجمة حسين استاد ولي، ص 149ـ 150.

 نظر دهید »

ابولعيناء و قرآن

22 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

ابوالعيناء در ايام جواني به اصفهان وارد شد، اتفاقاً مقارن ساعت ورودش، بچّه‎ها سنگ بازي مي‎كردند و بدون نظر، بر سر او سنگي فرود آمد و سرش شكست، صورت و لباسش به خون آلوده گرديد، ‌اين يك ناراحتي براي ابوالعيناء بود، ناراحتي ديگرش آن بود كه در اصفهان دوستي داشت كه مي‎خواست بر او وارد شود، ‌چون جاي او را نمي‎دانست گردش زيادي كرد تا مقداري از شب گذشت، عاقبت خانه دوستش را پيدا كرده و به آنجا رفت، در خانة‌ميزبان چيزي براي خوردن نبود و دكاني هم باز نبود،‌ ابوالعيناء‌ به ناچار آن شب را گرسته بسر برد تا روز شد و از خانه دوست بيرون گرديد و به حضور مهذب وزير شرفياب گرديد،‌ وزير از او سؤال كرد چه ساعتي به اين شهر وارد شده‎اي، ابوالعيناء گفت: «في ساعَة العُسرة»[1] يعني در ساعت دشوار، وزير باز پرسيد، در چه روزي آمدي؟ ابوالعيناء‌ گفت: «فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»[2]، در روز نكبت‎بار دنباله‎دار، وزير باز پرسيد: به كجا وارد شده‎اي؟ ابوالعيناء گفت: «بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ»[3]، در يك محلي كه هيچ حاصلي نداشت، وزير از آن جوابها خنديد و انعامي نيكو به او بخشيد.[4][1] . سورة توبه، آية‌ 117.
[2] . سورة قمر، آية 19.
[3] . سورة ابراهيم، آية‌ 37.
[4] . كشكول طيبي، سيد علينقي طبسي حائري.

 نظر دهید »

امتحان

20 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

 نظر دهید »

رابطه شفاعت با شهادت بر اعمال

20 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

وهابیت برای انکار شفاعت غیر خدا به طرق مختلف شبهاتی را القاء می کند. یکی از شبهاتی که توسط این گروه القاء می شود این است: شفاعت از مردگان با توجه به اینکه تعلقی به این دنیا ندارند و منشأ هیچ اثری در این دنیا نیستند، شرک می باشد و اگر شفاعتی هم باشد برای زندگان است.

پاسخ های متعددی به این شبهه داده شده است، ولی ما در پی آنیم  که از طریق آیات شهادت و نیز ارتباط آن با اصل شفاعت به این شبهه جواب دهیم و معتقدیم با توجه به آیه 143 بقره یک عده خاصی وجود دارند که شاهد بر مردم هستند و همین افراد، فردای قیامت بر اعمال مردم شهادت می دهند و گروهی از مردم را مورد شفاعت قرار می دهند.

قرآن کریم در آیه 86 سوره زخرف می‌فرمايد: «وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ [زخرف/ 86] كسانى را كه جز او مى‌خوانند، مالك هيچ گونه شفاعتى نيستند مگر كسانى كه شهادت به حقّ داده‌اند و آنان خود مى‌دانند». این آیه به صراحت می‌گوید: کسی حق شفاعت ندارد، مگر اين‌که يکی از اين دو شرط را داشته باشند، هم اهل شهادت به حق باشند و هم اهل علم به حقايق.

علامه طباطبائی(رحمه‌الله‌علیه) نیز ذيل این آيه‌ «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاس [بقره/143]» می‌نویسد: «کسی که می‌خواهد شفيع باشد، بايد شاهد باشد، اين شهادت هم بايد نسبت به ظاهر و باطن باشد، چون در قيامت از باطن ما سوال می‌کنند، بنابراين بايد شاهد همه‌ی اصرار وجودی انسان باشد «شَهِدَ بِالْحَقِّ» (زخرف/86) و شهادتش بايد شهادت بالحق باشد. و دوم اهل علم به همه‌ی حقايق باشد و الا کسی که اهل علم به حقايق نيست حق شفاعت کردن ندارد».[1]

لازمه این شهادت این است که آنان بر اعمال و رقتار انسان‌ها آگاهی کامل داشته باشند، چرا که اگر کسی از اعمال شخص دیگر اطلاع نداشته باشد، هرگز نمی‌تواند بر علیه اویا به نفع او شهادت دهد، بدون شک شهادت دادن فرع علم و آگاهی از اعمال است. پس پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و عده ای که همراه او هستند و شاهد بر اعمال امت، ناظر اعمال انسان ها و مسلمین هستند، لذا به هیچ وجه رابطه آنان با دنیا قطع نشده و بر دنیا و انسان ها و اعمال انسان ها اشراف داشته و آگاهی کامل دارند.

در نتیجه ادعای وهابیت مبنی بر این‌که رابطه عالم برزخ با دنیا قطع بوده و مردگان نمی‌توانند به دنیا علم  داشته و سود و ضرری ندارند، باطل است و قرآن از افرادی نام می‌برد که شاهد و ناطر تمام انسان‌ها بوده و اعمال آن‌ها را نظاره می‌کنند.

بنابراین خدای متعال در قرآن هم شفاعت غیر خودش را پذیرفته است و هم حیات برزخی شفیعان را؛ با این تفاوت که این شفاعت به اذن الله می باشد و از نوع شفاعت باطلی که مشرکین برای بتها قائل بودند نیست.
  ________________________
پی نوشت
[1]. الميزان، طباطبايى، سيد محمد حسين، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1417 ق، چاپ پنجم، ج‏1، ص: 32

 نظر دهید »

خانه ای نورانی

19 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

 پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ):
? خانه هایتان را تا می توانید، نورانی کنید؛زیرا خانه ای که در آن، قرآن خوانده شود، بر اهل خود، وسعت  می یابد و خیر [و برکت] آن، افزون می شود و  فرشتگان، در آن حاضر و شیاطین، از آن دور می شوند.
?( شناخت نامه قرآن جلد 2 ص 377)

???

? نسیم وحی?

?? @mfatematozzahra

? اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ?

 نظر دهید »

چگونه بین دعا و مقام رضای الهی می‌توان جمع کرد!؟

18 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

در زمینه دعا این سوال مطرح است که چگونه بین دعا و مقام رضای الهی می‌توان جمع کرد!؟

در پاسخ به این سوال ابتدا لازم است، حقیقت دعا را مورد تحلیل قرار دهیم و سپس به جایگاه رضای الهی در آن بپردازیم.

در تحلیل دعا این‌گونه می‌توان گفت که اگر انسان به نیازمندی خویش آگاهی پیدا کند، تلاش می‌کند برای رفع این نیاز به سوی بر طرف کننده نیاز، قدم بردارد و از آن رو که تمام مخلوقات الهی را نیازمند می‌بیند، متوجه به خداوند متعال می‌شود و دست به دعا بر می‌دارد و نیاز خویش را به بی‌نیاز هستی که خداوند است عرضه می‌کند.

اما با تحلیل دقیق‌تر زمانی که انسان به خویشتن و تمام شؤون هستی خویش نگاه می‌کند، خود را فانی و خداوند متعال را همه کاری هستی می‌یابد، به همین خاطر هر حادثه را منسوب به وی می‌داند، از این‌رو در مقابل خداوند متعال سر تسلیم فرود می‌آورد و به مقام رضای الهی قدم می‌نهد، به همین خاطر هرگونه دعا کردن را برای تغییر وضعیت موجود بی‌ادبی در محضر خداوند می‌داند، اما از آن رو که خداوند متعال خویشتن دستور به دعا داده است[غافر/60]، دست به دعا بر می‌دارد و از خداوند طلب حاجت می‌کند.

در حقیقت انسانی که به مرتبه رضای الهی دست یافته است، دعاکردنش برای برآورده شدن حاجت نیست، بلکه هدف وی از دعا کردن، لبیک گفتن به دستور الهی است، بر خلاف دیدگاه اول که انسان حاجات خویش را مد نظر قرار داده و به این خاطر دست به سوی خداوند عالم دراز کرده است. در حالت تسلیم فقط دعا می‌کنیم و اصلا به نتیجه آن کاری نداریم و چه برآروده شود و چه نشود، برای ما فرقی نمی‌کند.

 نظر دهید »

ناسزا و دشنام

18 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

ناسزا و دشنام (بویژه اگر دروغ باشد) از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است، لذا اسلام؛ سب به معنای ناسزا و دشنام را با تاکیدات بسیارمنع کرده است.

در فضای مجازی شبه شده نسبت به این‌که دین اسلام ادعای کامل بودن از نظر اخلاق می کند، اما در اسلام، نه تنها با ناسزا و دشنام مقابله جدی نشده، بلکه در کتاب اصول کافی امام صادق(علیه‌السلام) از طرف رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)به ناسزا گفتن فرمان داده می‌دهد، آیا این تناقض نیست؟

با توجه به قرآن و روایات و سیره مسلمانان ناسزا و دشنام (بویژه اگر دروغ باشد) از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است، لذا اسلام؛ سب به معنای ناسزا و دشنام را با تاکیدات بسیارمنع کرده است، از جمله این‌که قران کریم تاکید می‌فرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْم…[انعام/ 108] آنان که غیر خدا را می‌خوانند را دشنام مدهید تا مبادا آن‌ها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند» و پیامبر گرامی اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ [1] دشنام به مسلمان، فسق و گناه است» حتی حضرت نسبت به نا فرمان‌ترین مخلوق خدا که دشمنی را به نهایت خود رسانده یعنی شیطان تاکید می‌کند: «لا تسبّوا الشّیطان‏ و تعوّذوا باللَّه من شرّه [2] شیطان را دشنام نگویید و از شر او به خدا پناه برید، وجود دارد.»

لذا در جریان جنگ صفین وقتی به امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) گزارش دادند که برخی از یاران وی شامیان را ناسزا می‌گویند، حضرت آنان را فرا خواند و چنین فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر رفتارشان را ارزیابی کرده و حالاتشان را بازگو می‌کردید، قابل پذیرش و توجیه‌پذیرتر بود».[3]

اما در روایتی حضرت امام صادق(علیه‌السلام) که از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل فرمود: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ: هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید، بیزارى خود از آن‌ها را آشکار کنید، و بسیار آن‌ها را [با سخنان حق] خوار کنید، و درباره آن‌ها بد گوئید، و آن‌ها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آن‌ها دورى کنند و بدعت‌هاى آن‌ها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این‌کار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد».[4]

بر اساس نظر بزرگان علم حدیث مقصود از سب در این روایت؛ سخنى است که بدعت‌گذار را خوار کند و می‌توان سخنى رو در روى او گفت که درست باشد و راست، نه سخن دروغ و دشنام و فحش.[5] طبیعتاً اگر افرادی بخواهند در راه انحراف دین اسلام گام برداشته و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکنند، مقابله با آنان نیز تنها از راه مبارزه فیزیکی امکان‌پذیر نبوده و باید از اصول جنگ روانی نیز در مبارزه با آن‌ها استفاده کرد و این روایت نیز ناظر به همین مطلب است. لذا این روایت نمی‌توان مجوزی برای سب و ناسزا به دیگران باشد، زیرا حضرات به طور جدی با بحث ناسزا مقابله کرده اند و خود حضرت امام صادق(علیه‌السلام) که از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل فرمود: «دشنام‌گوى مؤمن، مانند کسى است که در پرتگاه هلاکت است».[6]

در نتیجه: ناسزا و دشنام (بویژه اگر دروغ باشد) از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است، لذا اسلام، سب به معنای ناسزا و دشنام را با تاکیدات بسیارمنع کرده است.
_________________________________
پی‌نوشت:
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن‏، الأمالی، ص 537، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 157، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[2]. پاینده، ابو القاسم‏، نهج الفصاحه، ص 669، دنیاى دانش‏، تهران، 1382 ش.
[3]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 206، ص 323، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏2، ص 375، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق
[5]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، ج ‏10، ص 34، تهران، ‌المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏71، ص 204، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[6]. الکافی، همان، ج ‏2، ص 359.

 نظر دهید »

کوثر

13 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

آيا مي دانيد سوره مباركه  کوثر كه سوره 108 قران مي باشد داراي 3 آيه مي باشد و در جزء 30 قرار دارد و داراي فضائل زير مي باشد؟ 

در حديث ابى بن كعب است كسى كه آن را بخواند خداوند او را از نهرهاى بهشت سيراب، و به او عطا فرمايد از پاداش به عدد هر قربانى كه بندگان آن را در روز عيد قربانى نموده و هر قربانى كه اهل كتاب و مشركين مي نمايند.

ابو بصير از امام صادق عليه السلام روايت نموده كه فرمود: كسى كه «انا اعطيناك الكوثر» را در نمازهاى واجبى و مستحبى بخواند خدا او را در روز قيامت از كوثر سقايت فرمايد و جايگاهش در نزد محمد صلّى اللَّه عليه و آله خواهد بود.

موسسه قرانی حضرت فاطمه الزهرا(س)

 نظر دهید »

جوان خداترس و آیات عذاب الهی

09 اردیبهشت 1397 توسط ریحانه

امام صادق‌(ع)، فرمود: روزی سلمان در بازار آهنگران عبور می‌كرد، دید جوانی فریاد می‌كشد و جمعیت بسیاری دور او را گرفته‌اند و آن جوان به روی زمین افتاده و بی‌هوش شده است. مردم تا سلمان را دیدند نزد او آمدند و گفتند: گویا به این جوان، بی‌هوشی یا دیوانگی روی آورده است. به بالین او بیایید و از خدا بخواهید، تا وی نجات یابد.

وقتی جوان، احساس كرد كه سلمان در كنارش است، آرامش یافت و چشم خود را گشود و عرض كرد: من نه دیوانه‌ام و نه حالت بی‌هوشی به من رخ داده است، بلكه در این بازار عبور می‌كردم، وقتی دیدم آهنها را روی سندانها گذاشته و می‌كوبند، به یاد این آیه قرآن افتادم.

…‌ فَالَّذِینَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِیابٌ مِنْ نارٍ یُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِیمُ * یُصْهَرُ بِهِ ما فِی بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ * وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِیدٍ؛[1] برای كافران، لباسهایی از آتش بریده شود و آب سوزان بر سرهای آنها ریخته گردد، كه شدت گرمی آن، اندرون و پوستشان را بسوزاند و برای آنها گرزهایی از آتش قرار داده شود.

یاد این آیه مرا به این وضع درآورده است. محبت آن جوان با ایمان، در قلب سلمان راه یافت. او را به دوستی خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت، تا وقتی كه به وی خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است. سلمان به بالین او آمد و گفت: ای فرشته مرگ (عزراییل) با برادر من مهربانی كن. صدایی شنیده شد كه گفت: ای سلمان، من نسبت به هر شخص با ایمان، رفیق و مهربانم[2].

______________

?[1] . سوره حج، آیه 20ـ 23.

[2] . امالی شیخ مفید، ترجمه حسین استاد ولی، ص 149ـ 150.

#حکایت_اخلاقی 

کانال مبلغان

 نظر دهید »

زن اعرابي و قرآن

17 فروردین 1397 توسط ریحانه

در خبر است كه رسول الله (ص) در مسجد مدينه نماز مي‎كرد، زني اعرابيه بگذشت، حبيب خدا را بديد كه به تنهايي نماز مي‎گذاشت، زن نيت كرد كه بر متابعت پيامبر خدا (ص) دو ركعت نماز بجاي آورد تا سعيد ابد گردد، او همچنان بكرد و رسول خدا از وي خبر نداشت، رسول خدا (ص) در نماز اين آيت را تلاوت فرمود:
«وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ، لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»[1]:
وعده‎گاه جميع گمراهان دوزخ است، آن دوزخ هفت در دارد و هر در ويژه گروهي است.
اعرابيه چون آيت رسول الله (ص) شنيد بيفتاد و بي‎هوش گرديد، پيامبر خدا (ص) چون آن حس و حركت به گوشش رسيد و جوش دل وي بشنيد از نماز فارغ شد، بلال را گفت: «عَلَيّ بِماءِ»: آب پيش من بياور.
آب خواست و برروي وي همي ريخت تا به هوش باز آمد، آنگه حبيب خدا گفت: «يا هذه ما حالُكِ»: اي زن تو را چه بود و چه رسيد؟
اعرابيه: يا رسول الله، تو را ديدم كه نماز مي‎كردي تنها، مرا آرزو خاست كه دو ركعت نماز بر متابعت تو بگذارم، يا رسول الله، آنچه مي‎خواندي از كتاب خداي است، يا خود تو مي‎گويي؟ رسول الله فرمود:
يا اعرابيه!
«بل هو في كتابِ اللهِ الْمَنْزَل»: در كتاب خداست و گفتة خداست.[2][1] . سورة حجر، آيات 43 و 44.
[2] . روايات گهربار، دكتر بهروز ثروتيان.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

ریحانه الزهرا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احکام
  • اقتصاد مقاومتی
  • بارداری
  • تمثیل
  • خانواده
  • سخن عالمان
  • شبهه
  • شهدا
  • صحیفه سجادیه
  • طب اسلامی
  • عمومی
  • قرانی
  • مناسبتی
  • مناسبتی
  • مهدویت
  • مهدویت حدیث
  • نهج البلاغه
  • پژوهش یار
    • فراخوان
    • مطالعه
    • معرفی سایت
    • معرفی محقق
    • معرفی نرم افزار
    • معرفی کتاب
    • مقاله نویسی
      • ارجاع دهی
      • انتخاب عنوان و موضوع مقاله
      • فهرست منابع
      • مقدمه
      • چکیده
      • کلیدواژه
  • گل و گیاه

Random photo

آب خوردن
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس